ملکه هفت روزه سریالی زیبا، جذاب و غم انگیز تو ژانر تاریخی هست که مطمئنا هر مخاطبی رو تحت تاثیر خودش قرار میده. سریالی با واقعیت تاریخی که به بهترین نحو تونسته زندگی پادشاه جونگ جونگ، یونسانگون و ملکه دانکیونگ رو نشون بده.
به ادامه مطلب بروید......
برای دیدن و نقد نقاط قوت و ضعف این سریال، به ادامه مطلب برین.
تو قسمت اول سریال شاهد اجرا کردن حکم ملکه دانکیونگ (شین چه کیونگ) هستیم. سریال با همون اولین دیالوگش ما رو تحت تاثیر قرار میده. اونجایی که چه کیونگ برای پایان عشق خودش و پادشاه جونگ جونگ (شاهزاده لی یوک) تن به اعدام میده.
و می فهمیم که چه کیونگ همون ملکه هفت روزه ست،چرا؟ چون فقط تونسته هفت روز ملکه باشه😥.
سریال توی سکانس اعدام چه کیونگ فلش بک میخوره به چند سال قبل. جایی که یوکِ قصه ی ما یه شاهزاده ی جوونه که افکار های ساده ای داره و برخلاف تحلیل درباریان، به فکر تاج و تخت برادرش (لی یونگ) نیست. اما می خوایم ببینیم چیشد که این شاهزاده ی معصوم و اهل محبت که به برادرش عشق می ورزید، جای برادرش رو گرفت و حالا پادشاه چوسان شده.
توی قسمت اول همه ی شخصیت ها به ما معرفی میشن.
چه کیونگی که پدر و مادرش به خاطر یه پیشگویی به روستا فرستادنش.
پادشاهی که مادرش خلع و کشته شده و پدرش هنگام مرگ ازش خواسته یوک رو جانشین خودش بکنه و تاج و تخت رو بهش واگذار بکنه.
مطمئنا و با قاطعیت میگم که همه شخصیت پردازی ها عالی بودن. بازی بازیگرا حرف نداشت. شخصیت های منفی زیادی داشتم. که مهمترینشون مباشر اعظم بود. و همین شخصیت منفی به همراه بانو جانگ (صیغه پادشاه) پادشاه رو که می بایست یه شخصیت مثبت می بود، منفی و خطرناک و خونخوار کرده بودند. و یا آخرای سریال که مباشر اعظم کشته شد، سریال احتیاج به یه شخصیت منفی دیگه داشت که وزیر سوم (عموی میونگ هه) رو وارد نقش منفی سریال کرد.
مثلث های عاشقانه زیاد با نوع های مختلف وجود داشت مثل: یوک، چه کیونگ و یونگ .. چه کیونگ، یوک و میونگ هه .. چه کیونگ، یونگ و بانو جانگ .. یوک، میونگ هه و سونو. البته بازهم میگم نوع این مثلق ها باهم فرق میکرد که این سریال رو خیلی بیشتر جذابش میکرد.
چند قسمت اول سریال چندتا سکانس کلیشه ای دیدیم که با ادامه پیدا نکردنشون از کلیشه ای بودن به نقاط قوت سریال تبدیل شدن. مثل اینکه لباس پسرونه پوشیدن چه کیونگ که توی سریالای زیادی همچین صحناتی دیدیم. این نوع سکانس ها برای کسانیکه فقط توی دو سه تا سریال کره ای دیدن خیلی جذابه اما برای من یا کسانیکه انواع و اقسام سریال کره ای دیدن، فک کنم کمی تکراری باشه.
نکته بعدی اینکه معمولا توی سریالهای کره ای نقش اول زن سریال یه زن معصوم، ترسو و هنر های رزمی بلد نیست، هست. من دیگه خسته شدم از این جور شخصیت پردازی هایی. من از سریال های جومونگ، گلی در زندان، ملکه کی و پرنسس جامیونگ گو بیشتر از نقش اول های زن خوشم می اومد چون واقعا مبارزه بلد بودن و وقتیکه جونشون به خطر می افتاد منتظر کسی نبودن که بیاد و نجاتشون بده. و خودشون جون خودشونو نجات میدادن. البته به هیچ وجه نمیگم که از شخصیت پردازی چه کیونگ راضی نبودم. خیلی هم دوسش داشتم فقط اگه این نکته رو هم به نقش چه کیونگ اضافه میکردن بهتر میشد.
و دیگه اینکه خیلی برام جای سوال بود پادشاهایی که در اوایل سریال عاشق برادرش بود و همیشه بهش محبت میکرد چجوری تونست دلش رو راضی کنه که برای برادرش پاپوش درست کنه که یوک می خواسته اونو بکشه؟ و هیچوقت هم براش جواب پیدا نکردم.
سریال بیشتر سکانس های عاشقانه داشت تا سکانس های سیاسی و رزمی. این هم یکی از نقاط قوت سریال هست که عشق بین شخصیت های سریال رو بیشتر نشون داده. البته با وجود اینکه سکانس های سیاسی کمرنگ تر بودن اما بازهم ماجرای سیاسی و رزمی در کنار سکانس های عاشقانه جلو می رفتن. توی هیچ کجا ماجرای سیاسی از ماجرای عاشقانه عقب نموند و پا به پای هم جلو می رفتن. حتی بعضی سکانس های عاشقانه بود که مربوط میشدن به سیاست های دربار و جنگ های داخلی که عاشقانه ای ماجراها تموم میشدن.
تاثیر گذارترین سکانس سریال جایی بود که پادشاه در کنار یوک مرد. جایی که ملکه مادر، پادشاه رو از ته قلب دوست داشت اما فقط به خاطر اینکه اون یه پسر بود و باید تاج و تخت به یوک میرسید، بهش محبت نمیکرد. زمانیکه پادشاه قصه ی ما از همه ی کارهای خودش پشیمون شد و در آخرین لحظات زندگیش از برادرش طلب بخشش کرد.
و اینکه آخر سریال خیلی خیلی غمگین بود. البته من قبل از اینکه سریال رو شروع کنم میدونستم که قراره با یه پایان غمگین ولی ولی جذاب روبه رو بشم. پس خیلی غمگین نشدم. اما این واقعیت تاریخه و نمیشه تاریخ و سرنوشت رو عوض کرد. البته قبول هم دارم که کسانی هستن تو سرنوشت لنسلنهای دیگه دخالت می کنن و زندگیشون رو بهم میریزن. مثل پادشاه، وزیر سوم، مباشر اعظم و میونگ هه که توی زندگی چه کیونگ و یوک دخالت کردن و نذاشتن کنار هم باشن.
و خیلی ناامید شدم از سکانس های پایانی. اونجایی که تمام لحظات خوب و خوش چه کیونگ و یوک فقط خیالات بود.
یه گِله ی خیلی اساسی دارم از طراح لباس این سریال. می خوام بدونم سریالی به این زیبا با این همه نقاط قوت و جذاب و زیبایی چرا باید لباس های شخصیت ها انقد بدون اتو، ترکیب بندی بد و جذاب نباشن؟ حداقل چرا دامن های زن ها پف نداشت؟ این کار رو که می تونستن انجام بدن.
اما طراحی صحنه کارش بی نظیر بود. به خصوص سالن جلسات و اتاق مخصوص شاه.
در آخر باید بگم که به این سریال نمره 25\9 رو میدم. و مطمئنم کاملا این نمره برازنده این سریال هست.
منتظر نظراتتون هستم.....
نقد بعدی سریال تاریخ آرتدال.......
زندگی در تاریخ...ایران...کره
- جمعه ۱۰ بهمن ۹۹
- ۲۲:۰۵