این پست متعلق به نقد یه سریال تخیلی که اکثر ما ها دیدیمش و دوسش داریم. هرچند این سریال به پای هزاران سریال دیگه نمیرسه اما بازهم به یاد ماندنی و ارزش بحث کردن روش داره. «سریال خورشید و ماه»
ادامه مطلب
داستان سریال: یئون وو یه نجیب زاده ی چوسانیه که یه روز همراه با مادرش وارد قصر میشن. توی قصر اون با ولبعهد لی هون به طور تصادفی دیدار میکنه و اونها عاشق هم میشن. از طرفی هم شاهزاده یانگ میونگ (برادر ناتنی ولیعهد) عاشق یئون وو میشه و از پدرش میخواد که با اون ازدواج کنه. از طرفی هم بوکیونگ دختر وزیر اعظم هست که اونم عاشق ولیعهد میشه و ماجراهایی رو در پی دارن.
معرفی شخصیت های اصلی:
پادشاه لی هون: خورشیدی که ماه را در آغوش دارد. ولیعهد باهوش و مهربون چوسانه. اون عاشق یئون ووئه حتی بعداز مرگ یئون وو همچنان به فکرشه و اونو فراموش نکرده. اون به مرگ ناگهانی یئون وو شک میکنه و برای پیدا کردن حقیقت مرگ همسرش، شروع به تحقیقات میکنه.
هیو یئون وو: ماهی که در آغوش خورشید است. اون عاشق ولیعهد لی هونه و توی مسابقه انتخاب همسر ولیعهد انتخاب میشه. اما به خاطر دسیسه ملکه مادر و وزیر یون، به طرز مرموزی قبل از عروسیش میمیره. اون طی اتفاقاتی حافظه خودشو از دست میده و هشت سال بعد به عنوان وئول وارد قصر میشه.
شاهزاده یانگ میونگ: خورشید دوم. اون برادر ناتنی لی هونه. اگرچه اون پسر بزرگتره اما چون پسر یه صیغهس نمیتونه وارث تاج و تخت باشه. اون عاشق یئون ووئه اما نمیتونه بهش برسه و آخرش توی شورش قصر، میمیره.
ملکه بوکیونگ: ماه دوم. اون توسط ملکه مادر و پدرش—وزیر یون— ملکه میشه تا از قبیلهشون محافظت کنه. بعداز مرگ یئون وو اون ملکه میشه و تمام عمرش عاشق لی هون بوده. اما لی هون عاشقش نیست چون هنوز به یئون وو فکر میکنه.
ملکه مادر: اون مادر پادشاه سونگجو و مادربزرگ لی هونه. اون شاهزاده یوی سئونگ رو می کشه تا دیگه کسی نباشه که تاج و تخت پسرش رو تصاحب کنه. همینطور سعی میکنه که یئون وو رو بکشه تا یکی از اقوام خودش رو ملکه بکنه.
پرنسس مین هوا: اون خواهر کوچیکتر لی هونه و عاشق یئوم (برادر یئون وو) میشه. و تصمیم میگیره به هر قیمتی که شده با اون ازدواج بکنه.
ملکه سو هی: ملکه و همسر پادشاه سونگ جوئه. همینطور مادر لی هون هم هست.
شروع نقد سریال:
در این پست چندتا از نکات مهم و کاربردی که باید درباره این سریال ذکر بشه رو آوردم. امیدوارم استفاده کافی رو ببرین و شما هم نظراتتون رو درباره این نقد با من به اشترام بذارین.
¶ اولین نکته ای که باید بگم اینه که این سریالم مثل همه سریال تو قسمت اولش یه ریتم سریع و تند رو شاهد بودیم. ولی هرچی سریال جلوتر رفت ریتم سریال متوسط شد و ریتمش بعضی جاها افت کرد. مثلا سریال خیلی دیر یئون وو و امپراطور رو باهم معرفی کرد که این کار باعث میشد تو هر قسمت تعداد بیننده ها کمتر و کمتر بشه.
¶ تو سریال شاهد دوتا مثلث عاشقانه بودیم که تقریبا مثل همه ی مثل ها بودن چون بالاخره نقش های اصلی سریال به هم رسیدن و نقش های فرعی مردن.
¶ فقط یه فرق تو لباس های زنان این سریال بود اونم آرم اژدهایی بود که به صپرت دایره نبود. و طراحی صحنه هم که مثل همیشه و معمولی بود و نه قابل تمجید و نه قابل انتقاد.
¶ و اما شخصیت پردازی ها هم خیلی تکراری بودن و مثل همه سریال های کره ای بودن و چیز تازه ای توشون پیدا نمیشد. همینطور بازی بازیگرا هم همینطور بود. بعضی هاشون بازیشون قابل تقدیر بود و بعضی هم قابل انتقاد.
¶ نویسنده ی این سریال یه داستان عاشقانه با سیاست های بچه کانه رو نوشته بود که برای کسایی که تازه کی درما نگاه میکنن، داستانش مناسبه اما کسایی که حدود ده تا سریال بیشتر دیدن، کمی بچه گانه به نظر میرسه.
¶ تعداد قسمت های سریال هم کافی بودن و هم نا کافی. منظورم اینکه قسمت ها مناسب بودن اما داستان اونقدر را هم برای بیست قسمت کشش نداشت. عوامل سریال میتونستن داستان های جذاب و بهتری رو وارد سریال کنن تا بخش هایی که توی سریال خالی بودن، پر کنن.
¶ تو نکته ی بالا هم گفتم ماجرا های سریال خیلی کششی و هیجانی نبودن. میشد نویسنده و کارگردان حال و هوای دیگه ای به سریال بدن تا بیننده شوق بیشتری برای دیدن ادامه ی سریال داشته باشه.
¶ اسم سریال ماه در آغوش خورشید بود که ماه یعنی یئون وو و خورشید یعنی لی هون. در واقع یعنی یئون وو در آغوش لی هون که الحق اسم قشنگی بود.
¶ سریال توی دوره چوسان روایت میشه، دوره ای که خیلی تکراریه و سریال های زیادی تو این دوره ساخته شدن. پس باید بگم این دوره هم تکراری بود و یه چیز جدید توی سریال نبود.
¶ سریال ماه در آغوش خورشید نه میتونم بگم سریال بدیه و نه میتونم بگم سریال خوبیه. داستانش جالب و تخیلی بود اما بعضی از نکاتش کمی بد بود. در کل سریال متوسط بود.
¶ صحنه های عاشقانه سریال زیاد بودن و جذاب. ما تو تک تک صحنه می تونستیم بخندیم و گریه کنیم. ولی دیالوگ ماندگاری تو این صحنه ها وجود نداره که بخوام بگم. فقط سکانس های عاشقانه جذاب و دوست داشتنی بودن.
¶ و موسیقی هایی که توی صحنه های عاشقانه شاهدش بودیم هم بدک نبود. با وجودیکه نمی فهمم اون موسیقی ها چی میگن، ولی میتونم بگم که تقریبا هر موسیقی عاشقانه ای یه چیزی میگه. واقعا نمیدونم چرا اما فقط یه چیزی می خونن.
¶ یه ایراد اساسی که می تونم از سریال بگیرم، سیاست های بچه گانه بود. این سیاست ها چیزیه که حتی یه بچه دو ساله هم بلده چه برسه به انسان های عاقل و بالغ. این سیاست ها سریال بد کرده بودن.
¶ و چیز جالبی که تو سریال بود، زنده شدن یکی توی قبر بود. تا حالا همچین سریالی ندیدم که یه نفر توی قبر زنده بشه. این نکته رو می تونم به عنوان نقطه قوت سریال بدونم.
¶ شخصیت های منفی واقعا عالی بودن. چون یه پیچیدگی خاصی توی روابط اونها وجود داشت. مثلا پرنسس مین هوا که یه دختر ساده بود، به خاطر عشقش به یئوم تبدیل به شخصیت منفی سریال شد. و ملکه مادری که خودشو برتر از وزیر اعظم می دونست، به دست همون وزیر اعظم کشته شد. و آخرشم وزیر اعظم توسط شاهزاده یانگ میونگی که همه عمرش رنج و سختی کشیده بود، مرد.
¶ و بالاخره میرسیم به پایان سریال. پایانی که تکراری بود و توی سه چهارم سریال های کره ای دیده میشه. تو قسمت آخر همه مشکلات و گره ها باز شدن و حق به حق دار رسید و عاشق و معشوق کنار هم موندن. و اینها چیز های تکراریه که همه ی ما میدونیم و دیدیم. پس نه میتونم بگم پایانش بد و نه خوب. فقط باید بگم که پایانش هپی اندینگ بود.
خیلی ممنون که این نقد رو تا پایان خوندین. خوشحال میشم نظراتتون رو در مورد نقد و این سریال بدونم
زندگی در تاریخ...ایران...کره
- سه شنبه ۱۹ اسفند ۹۹
- ۱۱:۲۲