سلام دوستان!
خواستم یادی کنم از سریال های لی بیونگ هان. در این پست می تونین نقد سریال تاریخی پزشک اسب ساخته ی لی بیونگ هان، کارگردان سریال های دونگ یی، ایسان و جواهری در قصر رو بخونین.
برین به ادامه مطلب
ژانر اصلی این سریال پزشکی و تاریخی هست. اما خُب عاشقانه ای هم توی سریال وجود داره. مگه میشه سریال های کره ای باشن ولی عاشقانه نباشه؟
داستان سریال از ماجراها و اتفاقاتی که برای سه تا دوست می افته، شروع میشه. این سه نفر توی درمانگاه سلطنتی کار میکنن اما طی اتفاقاتی یکی از این سه دوست به دوتا دوست دیگه اش خیانت میکنه و باعث مرگ یکیشون میشه. درست همون روزی که اون مرد میمیره پسرش هم به دنیا می آید. اما چون پدرش یه خیانت کاره باید پسره رو هم بکشن. ولی یه رعیت زاده که به اون ارباب بدهکاره و همسرش هم بعداز به دنیا آوردن دخترش فوت کرده، دخترش رو به جای پسر ارباب جا میزنه تا جون پسر ارباب رو نجات بده. (چون طبق قانون پسر یه خیانت کار باید بمیره و دختر یه خیانت کار باید برده بشه) حالا بعداز سالها این پسر و دختر که جاشون باهم عوض شده همدیگر رو می بینن و این شروع رابطه ی این دو نفر میشه.....
طی اتفاقاتی که طوی سریال می افته متوجه می شیم که شخصیت منفی سریال لی میونگ هوانه. اون قبلا توی اصطبل اسب ها زندگی میکرده و بعداز ورودش به درمانگاه سلطنتی با دوتا پزشک آشنا شده که با اونها دوست شده. اما بعداز خیانتی که به اون دو نفر کرد، تبدیل به یه مرد بد ذات شده که فقط به فکر بدست آوردن قدرت بیشتره.
ماجراها و اتفاقات پزشکی سریال بسیار جذاب و دیدنی بودن. کاملا لذت می بردم از کارهای کوانگ هیون که با عشق و علاقه ی تمامش به پزشک اسب بودن، توی آزمون پزشکی شرکت کرد و قبول شد. شاید اشراف و بقیه پزشک های دربار ورود یه پزشک اسب پایین رتبه رو به درمانگاه سلطنتی نپذیرن، اما اون با سماجت تمام لیاقت خودش رو ثابت کرد. و همون پزشک اسبِ فرومایه به بالاترین رتبه توی پزشکی رسید.
از چیزی که بدم می اومد تعداد زیاد قسمت های سریال بود. 50 قسمت یکم زیاده حداقل نصفش میکردن و قسمت ها رو به 25 قسمت کاهش میدادن.
من بیشتر صحنه هایی که کوانگ هیون توی جینگ بود رو دوست داشتم. وقتی که می دیدم بیمارانی رو نجات میده که دکتر های دیگه ازشون قطع امید کردن، بیشتر جذب سریال میشدم.
اما مشکلی که سریال داشت این بود که عمل های جراحی رو نشون میداد. مثل برش ها، بخیه ها و ... . یکمی روحیه ی من ضعیفه واسه همین خیلی سخت میتونستم این سکانس ها رو تحمل کنم.
از این سریال نکات آموزنده و پزشکی زیادی رو یاد گرفتم. مثل هرگز نباید نقطه ی عمل جراحی بافت مُرده بخیه زده بشه چون باعث عفونت میشه، طب سوزنی هم باعث نجات زندگی میشه و هم باعث از دست دادن زندگی (با سوزن گرم و داغ شده امکان کشته شدن انسان ها هست)، زهر وزغ سمیه و میتونی جلوی مسمومیت خونی رو بگیره. اما نمیشه پیش بینی کرد که بدن هر انسانی با زهر وزغ خشک شده چه واکنشی نشون میده. برای همین به جای زهر وزغ خشک شده از خاکستر وزغ استفاده میکنن.
بازی بازیگران مطرح و به نام توی سریال که خودش یه نقطه قوت دیگه بود.
اما سریال یه ایراد داشت. اونم تکراری بودن داستان بود. معمولا توی سریال های لی بیونگ هان زندگی شخصیت اصلی از وسط سریال تغییر میکنه. درسته که این یه هیجانیه که بیننده دوست داره ببینه. اما از نظر من که تکراری بود. چون این سریال به نحوی ادامه سریال جواهری در قصر بود. توی اواخر سریال جواهری در قصر به عمل جراحی اشاره شد ولی عمل جراحی صورت نگرفت. توی سریال پزشک اسب نویسنده در کنار زندگی شخصیت ها عمل جراحی رو هم قرار داده.
یه نقطه ضعف اینکه شخصیت اصلی همیشه سربلند و پیروز بود. توی سریال هر بار کوانگ هیون اومد کسی رو عمل کنه اون زنده موند (به جز یه مورد). اون یه موردی که به دست کوانگ هیون مُرد، باعث شد که اون یه پزشک ماهر بشه. و همین باعث شد که ما در هنگام عمل های جراحی خیالمون راحت باشه کسی رو که دارن عمل میکنن، نمیمیره.
مرگ لی میونگ هوان هم از نظر من خیلی منطقی بود ولی ای کاش دیگه غمگینش نمیکردن. نمیدونم چرا سریال های کره ای اصرار دارن آخر سریال مرگ شخصیت منفی رو مظلوم جلوه بدن. اگه نویسنده و کارگدان یه شخصیت رو منفی میکنن باید تا آخرش هم منفی بمونه دیگه چرا مثبتش میکنن؟
به هرحال سریالی دیگه از لی بیونگ هان بود و ارزش دیدن داشت. نمیتونم بگم که سریال عالی بود. فقط خوب بود.
دوستان اینم بگم که من این سریال رو حدود یه سال پیش دیدم. واسه همین اسم خیلی از شخصیت ها یادم نمیاد. اگه توی این نقد اسم یه شخصیت رو نگفتم، به خاطر همینه که یادم نمیاد. در کل ببخشین.
نظری دارین، بفرمایین
نقد بعدی، نقد سریال دلقک تاجدار
زندگی در تاریخ...ایران...کره
- دوشنبه ۱۱ مرداد ۰۰
- ۲۲:۱۳