زندگی در تاریخ...ایران...کره

سریال جنگ بین زنان...نقد و بررسی

ملکه: عشق و جنگ.....

داستان سریال: درباره یون بو دختر کانگ یی سو هستش که به کمک بک جایونگ، برای انتقام گرفتن خون خواهرش یون کی، توی گزینش انتخاب ملکه شرکت میکنه. توی مراحل گزینش چندین بار با امپراطور برخورد میکنه و ...

معرفی شخصیت های اصلی سریال...

یون بو. اون دختر کانگ یی سو و خواهر دوقلوی یون کیه. تو بچگی یه بار غرق شد و این باعث شد نتونه کنار خونوادش باشه. بعداً به عنوان هونگ یئون وارد گزینش ملکه شد اما به عنوان صیغه وارد قصر شد. ولی به دلایلی هویتش لو رفت و مجبور شد از قصر بره. چند سال بعد پسر به دنیا آورد و به همراه امپراطور اسمشو گذاشتن لی دام.

لی کیونگ. یه مرد عدالت خواه، مهربان و فداکره. همینطور پادشاه کشور چوسان هم هست. اون توی یه حادثه صدمه می بینه و تا حد مرگ میره. ولی زنده میشه و با این زنده شدنش، رویاهای صادقانه می بینه و هر وقت یون بو تو خطر بود اون با رویاهای صادقانه‌ش نجاتش میداد. اون برای حفظ جون یون بو اونو به عنوان صیغه وارد قصر کرد. بعداً اون با شورش برادر ناتنی و چندتا از وزرا ٕ خائنش روبه رو شد و با اتفاقاتی این شورش رو سرکوب کرد. در آخر بعد از سالها رفت دنبال یون بو که برش گردونه.

لی جائه هوا. یه شاهزاده دور انداخته شده که به خاطر تحقیرهایی که تحمل کرده، می خواد پادشاه چوسان بشه و کشور رو تغییر بده.اون یه شب به طور اتفاقی یون بو رو از مرگ نجات میده و همونجا عاشقش میشه. اما یون بو علاقه ای به اون نداره و لی جائه هوا هم می خواد لی کیونگ رو جلوی چشمای یون بو بکشه تا نفرتشو خالی کنه. ولی بالاخره چون شورشش شکست خورده بود اون خودشو با شمشیر هان مو، جلوی چشمای یون بو میکشه.

ملکه بزرگ. اون مادر بزرگ لی کیونگه. اون دستور داد خانواده کانگ یی سو به جرم خیانت دستگیر بشن و دستور اعدام کانگ یی سو رو داد. بعداً فکر کرد که یون بو، یون کیه و اونو وارد گزینش ملکه کرد. وقتی هم که فهمید یون بو، یون کی نیست، فقط از اون خواست که از قصر بره تا لی کیونگ سلامت بمونه.

جو هیون گئون. اون وزیر جناح چپه و یه آدم مکار و حیله گر که از چهره‌ش هیچکدوم اینا معلوم نیست. اون برای اینکه دخترشو ملکه کنه، به لی کیونگ و یون کی حمله کرد و لی جائه هوا رو به عنوان امپراطور جدید به قصر آورد؛ اما این کارهاش فایده ای نداشت و به سرانجام نرسیدن. بعدها اون به جرم خیانت محکوم شد ولی با دخترش فرار کردن. حین فرار با لی جائه هوا پیمان بست که امپراطور رو بکشن و در آخر هم با سم به جرم خیانت، کشته شد.

به ادامه مطلب بروید.

کیم مان چان. برادر ملکه مادر و عموی یکی از صیغه های امپراطوره. اون خیلی طمع کاره و همیشه مخالف کارهای جو یانگ جیه. و هر کاری میکنه تا سونگ یی ملکه بشه، حتی حاضره یون بو رو هم بکشه. در آخر به جرم خیانت محکوم شد ولی اون دست بردار نبود و با جو یانگ جی و لی جائه هوا هم دست شد تا امپراطور رو عزل و بر کنار کنن. اما موفق نشد و به یه جای دورافتاده تبعید شد.

جو یونگ جی. دختر جو هیون گئون و از بچگی عاشق امپراطور بوده. همیشه دوست داشته ملکه باشه و به آرزوش هم میرسه. اون کینه خیلی شدیدی نسبت به یون بو داره به کمک گه پیونگ میخوان اونو بکشن. که موفق نمیشن و یانگ جی و پدرش مجبور به فرار میشن. اما فرار نمیکنن و با شاهزاده لی جائه هوا متحد میشن و هلیه امپراطور شورش میکنن. آخرش هم اون به جرم خیانت، تبعید میشه.

کیم سونگ یی. برادرزاده کیم مان چانه و بعد از مراحل گزینش ملکه، به عنوان صیغه امپراطور انتخاب میشه. بعداً که خانواده‌ش به خطر میوفتن در شورش همکاری میکنه و یون بو رو زندانی میکنه و به قرارگاه شورشیا میفرسته. 

وال. اون همیشه کنار یون بو هستش و همیشه بهش کمک میکنه. همینطور رئیس آژانس بویونگ هم هست. اوایل سریال یکم گیج و منگ به نظر میرسید ولی رفته رفته باهوش و با استعداد شد و همه قاتل ها و مجرم هارو با نقشه های زیرکانه‌ش پیدا میکرد.

ملکه مادر. اون مادر لی کیونگ و خواهر کیم مان چانه. همینطور اون در اهمت زدن به کانگ یی سو دست داشته و امپزاطور از اون خواست که خودشو معرفی کنه. اما اون تنها شاهد ماجرا رو کشت و قضیه رو برملا نکرد. در آخر که خانواده ش نابود شدن، اون هم از قصر اخراج شد.

قسمت اول سریال جالب و جذاب بود. یعنی مخاطب رو به خودش جذب میکرد. ریتینگش خیلی سریع بود و ماجراها رو خیلی خوب نشون داد و شخصیت هارو معرفی کرد. قسمت اول سریال برای جذب مخاطب خیلی مهم و تأثیر گذاره. اگه درست نوشته و تهیه نشه‌، مخاطب برای نگاه کردن ادامه سریال علاقه پیدا نمیکنه. البته این بین بازی بازیگران هم برای جذب مخاطب خیلی خیلی مهم. اگه بخوام این معیار هارو برای قسمت اول سریال جنگ بین زنان مشخص کنم، باید بگم که نویسنده کارش رو نه تنهل تو قسمت اول بلکه تو همه‌ی قسمت ها به درستی انجام داد. شخصیت های خیلی زیادی به کار برد توی سریال و خیلی درست قصه هر کدوم رو جلو برد. مثلا یون بو، لی کیونگ، یونگ جی، لی جائه هوا، ملکه بزرگ و کیم مان چان، چندتا از شخصیت های خوب و تأثیر گذار سریال بودن. حتی نویسنده تونسته بود شخصیت پرپازی های درست رو انجام بده، ولی متاسفانه بعضی از بازیگران کارشون رو خوب انجام ندادن. مثلا جین سه یئون نتونست نقش یون بو و یون کی رو خیلی خوب به دل مخاطب بشونه. یا بازیگر نقش  شاهزاده لی جائه هوا هم همینطور بود.

تو قسمت های بعدی یون بو برای انتقام گرفتن خون خواهرش و پیدا کردن مجرم تصمیم میگره به کمک عالیجناب بک جایونگ توی گزینش ملکه شرکت کنه. عالیجناب بک جایونگ (دوست پدر یون بو) از شاهزاده لی جائه هوا دستور میگیره و به کمک اون میخواد یه کشور جدید درست کنه. مراحل گزینش ملکه خیلی خوب و جذاب هستن. مثلا یه جاهایی یون بو شکست میخوره و یه جاهایی هم برنده میشه. اینجوری نیست که همیشه برنده باشه و این یه نقطه قوت سریال هست. توی گزینش امپراطور یون بو رو می بینه ولی یون بو خودشو هونگ یئون جا میزنه (دختر هونگ کی هو). بعداً که وال تو دردسر میفته و جونش در خطره، یون بو برای نجات جون وال خودشو به جای یون کی جا میزنه. در اینجا مثلث عاشقانه داره نمایان میشه. سریال دوتا مثلث عاشقانه داشت. لی کیونگ، یون بو و لی جائه هوا. همینطور یونگ جی، لی کیونگ و یون بو. 

یونگ جی دختر کسیه که پدرش خواسته امپراطورو ترور کنه ولی موفق نشده. اون عاشق امپراطور همینطور گه پیونگ هم عاشق یونگ جی. گه پیونگ اول یه شخصیت معمایی داره که مخاطب دنباله اینه‌که شخصیته‌شو کشف بکنه. کم کم معلوم میشه که گه پیونگ خدمتکار جو هیون گئونه.

این سریال داره زمان چوسان رو روایت میکنه و دکور فقط یه جوره. هیچ فرقی نداره. به خصوص طرز لباس ها. کلا دکور و لباس های سریالهایی که توی دوره چوسان روایت میشن، همه شون مثل همن. البته منهای سریالهای پزشک اسب و دختر پر روی من.

قبلا گفتم نویسنده کارش خیلی عالی بود ولی کار تدوینگر و کارگردان توی تعداد قسمت ها جالب نبود. هر قسمت سریال حداقل یک ساعت و ده دقیقه بود برای شانزده قسمت. تدینگر میتونست این یک ساعت و ده دقیقه را به پنجاه دقیقه یا پنج دقیقه بیشتر برای بیست قسمت تقسیم بندی کنه، تا هم مخاطب خسته نشه و هم بینندگان بیشتری داشته باشه.

گزینش ملکه تموم میشه. اما نتیجه ای که مخاطب انتظارش رو داشت اتفاق نمی افته...جو هیون گئون که فهمیده یون بو ، هونگ یئون نیست میخواد هویت یون بو رو به عنوان ملکه فقید (یون کی) فاش کنه. امپراطور که رویاهای صادقانه می بینه، مانع این کار میشه و جو یانگ جی ملکه میشه. همینطور یون بو و سونگ یی هم صیغه های امپراطور میشن. ابنجا دیگه داستان های اصلی و ماجراها دارن سرو شکل میگیرن. جنگ بین همسرای امپراطور شکل دیگه ای به سریال میده. 

لی کیونگ رویای صادقانه دیگه ای می بینه. وقتی که با یون بو داره چای می نوشه، متوجه میشه که یون بو، یون کی نیست. بعدشم اتفاقایی میفته و یون بو فاش میکنه که خواهر دوقلوی یون کیه.

یونگ جی (ملکه) که عاشق امپراطوره و از یون بو متنفره، از گه پیونگ میخواد که یون بو رو بکشه. گه پیونگ توی کوهستان به یون بو شلیک میکنه اما خدمتکار یون بو خودشو برای یون بو قربانی میکنه. اونجاس که گه پیونگ دستگیر میشه و ملکه و جو هیون گئون مجبور به فرار میشن.

واقعا ماجراهایشریال خیلی زیبا، جذاب و پیچیده هستن. و اونقدر زیادن که من به سختی میتونم توی این پست جاشون بدم. اما من بازم تعجب میکنم که با وجود این همه اتفاقات زیاد، چرا سریال فقط توی شانزده قسمت خلاصه شده؟!

حالا پای شاهزاده لی جائه هوا به ماجرا باز میشه. اونه که طمع تاج و تخت داره ولی این طمعشو پشت شعارهاش مخفی میکنه. شعارهایی برای ساخت کشور جدید و خلع کردن امپراطور.... وقتی که جو هیون گئون و دخترش در حال فرار بودن، لی جائه هوا پیش اونا رفت و ازشون درخواست کمک کرد. 

​​اوناهم باهاش موافقت کردن.

به نظر من جنگ بین زنان اسم مناسبی برای این سریال نیست. درسته که تو این سریال جنگ های زنان بیشتر نشون داده شد اما همه قسمت ها که جنگ زنا ها نبود. مثلا قسمت های ابتدایی یا پایانی جنگ بین وزیران، امپراطور و شاهزاده لی جائه هوا بود. 

بر گردیم روی داستان سریال. در زمان خای قدیم یه پیشگویی شده که اگه دوقلوهایی به دنیا بیان (منظورم یون کی و یون بو) کشور عوض میشه. حالا این موضوع که یون بو و خواهرش دوقلو بودن، فاش میشه. و یون بو باید از قصر اخراج بشه. اما با اخراج شدن یون بو، وزیر کیم نام سانگ و اطرافیانش هم با اون به پایین کشیده میشن. چون آشکار میشه که اونها برای پدر یون بو پاپوش درست کردن.

حالا بریم سراغ نقاط ضعف.... سونگ یی اول سریال یه نقش میلی منفی داشت و این نقش باید تا آخر شریال رعایت میشد. اما وسطای سریال که بیشتر داستان سریال درباره وزیران، امپراطور و یون بو بود، خیلی نقش منفی سونگ یی حفظ نشد. شاید این تنها نقطه ضعف نویسنده باشه که تمرکزش روی نقش های دیگه بوده و منفی گرایی شونگ یی رو فراموش کرده. البته تو آخرای سریال نقش منفی سونگ یی برگشت جای خودش.

همینطور سریال جنگ بین زنان نه یه سریال خیلی قوی بود و نه خلی ضعیف متوسط بود. اگه بخوام از ۲۰ بهمش نمره بدم ۱۰ رو میدم. چون نقاط ضعف و قوتش برابر بودن. کار نویسنده بازی بعضی بازیگرا خوب بود ولی از بازی بعضی بازیگرا و تدین سریال هیچ راضی نبودم.

سریال دیالوگ های تاشقانه زیادی داشت اما تکراری بودن و توی هر سریال عاشقانه ای اینجور پیالوگ ها دیده میشن. من به دیالوگ هایی میتونم بگم دیالوگ ماندگار که جدید و تک باشن.

لی جائه هوا به همراه هیون گئون، کیم نام سان رو راضی میکنن که با همکاری هم علیه پادشاه شورش کنن. حالا لی کیونگ تنها مونده و لی جائه هوای قدرتمند داره بهش حمله میکنه.... لی جائه هوا برای به دست آوردن تاج و تخت هر کاری حاضره بکنه. حتی میتونه از یون بو استفاده کنه.

طبیعتا هر سریالی باید حداقل یه شخصیت منفی داشته باشه تا ماجراهای سریال جلو برن. شخصیت های منفی این سریال لی جائه هوا، جو هیون گئون، کیم نام سان، گه پیونگ، سونگ یی، جو یانگ جی و ..... . در کل این سریال تا بخوایم شخصیت منفی داشت. جای هر شخصیت منفی کاملا درست رعایت شده بود و هر کدومشون توی زمان و مکان مناسب به شخصیت های مثبت سریال حمله میکردن و براشون مشکل ایجاد میکردن. و طبق معمول شخصیت های منفی هم باید هرکدومشون پایانی داشته باشن. پایان این شخصیت های منفی رو توی قسمت آخر میگم.

قسمت آخر.....

بالاخره بعد از کلی دردسر و ماجرا و هیاهو رسیدیم به قسمت آخر سریال. این قسمت سرنوشت خیلیا رو رقم میزنه. باید ببینیم پایان جائه هوا چه جوریه. لی کیونگ میتونه شورش رو شکست بده یانه؟ لی جائه هوا چه بلایی سر یون بو که گروگانه شه میاره؟ آیا شورشیا موفق میشن امپراطورو بکشن و کشوری جدید بسازن یا نه؟

یون بو فرار میکنه تا خودشو به لی کیونگ برسونه. لی حائه هوا هم دنبالش میره اما وقتی که بر میگرده مقرش به دست ارتش پایتخت افتاده. برای همین یون بو رو با خودش میبره و لی کیونگ رو به مبارزه می طلبه. اونها با هم مبارزه میکنن و آخرش هم لی جائه هوا خودشو جلوی چشمای یون بو میکشه. (این بود پایان لی جائه هوا) خائنین هم دستگیر میشن و جو هیون گئون با سم میمیره، کیم نام سان تبعید میشه، جو یانگ جی هم به عنوان برده زندگی میکنه و ملکه مادر هم از قصر اخراج میشه.

حالا فقط مونده سرنوشت یون بو و لی کیونگ. اما نمیتونن کنار هم باشن برای همین یون بو با مادرش میرن یه جای خیلی دور زندگی میکنن. بعد دو سال وال یون بو رو با بچش پیدا میکنه و به لی کیونگ میگه. لی کیونگ هم میره اونجا و یون بو و بچشو میبینه. و سریال هپی اندینگ تموم میشه.

من متنفرم از سریالهایی که اولشون هپی اندینگه، وسطاش غم و اندوهه و آخرشم هپی اندینگ. به نظر من سریال نه باید اونقد هپی اندینگ باشه که مخاطب از دیدنش پشیمون بشه و نه اونقدر غمگین باشه (مثل پرنسس جامیونگ گو و گل و شمشیر) که بعد از تموم شدنش تا یه ماه گریه بکنی و دچار افسردگی بشی.

آخرین چیزی که باید بگم اینکه رویا های صادقانه امپراطور یه ایده ی جالب و متفاوت بودن که توی هیچ سریال تاریخی دیگه ای ندیدم. به نظرم ایده های جالب و نو بیننده رو بیشتر وادار میکنه تا به ادامه سریال بشینه ولی متاسفانه این سریال فقط این یکی ایده ی جدید رو داشت و دلیل شکستش هم همین بود.

منتظر نظراتتون هستم.

نقد بعدی، نقد سریال شاهزاده بزرگ....... به زودی....

زندگی در تاریخ...ایران...کره