نقد سریال سرزمین بادها

سرزمین بادها

مطمئنم که همه ی شما سریال جومونگ رو دیدین. حتی اگه ندیده باشین اسمش رو شنیدین. حالا تو این پست میخوام سریال سرزمین بادها رو نقد کنم. میخوایم ببینیم که تو این سریال سرنوشت نوادگان جومونگ چه میشود. سرنوشت پسر و نوه ی جومونگ. به ادامه ی مطلب برویم.

داستان سریال: درمورد شاهزاده ای با طالع شوم که پدرش مجبور میشه اونوبه بیرون قصر بفرسته بدون اینکه دیگران بفهمند.

شخصیت های سریال:

موهیول: ابتدا ساده لوح و ترسو. به مرور باهوش و عاقل. عاشق یئون بود. فرمانده ای شجاع و فرمانروایی جسور و مقتدر. سومین فرزند فرمانروا یوری و برادر کوچکتر هیمیانگ و سریو. در جوانی دشمن گوگوریو( زادگاهش ) بود اما طی اتفاقاتی دشمن بویو شد.

یئون: مهربان و دلپاک. هم عاشق موهیول بود و هم عاشق دوجین. دختر وزیر اعظم بویو بود. او با موهیول ازدواج کرد اما نتوانست کنار او بماند و با دوجین ازدواج کرد. یئون هودانگ را ( پسر او و موهیول ) به دنیا آورد.

دوجین: بی رحم و خودخواه. عاشق یئون بود. پسر ینگ پو (مجرم خیانتکار) بود. او به دست پدر یئون بزرگ شده بود.ابتدا دوست موهیول بود اما به مرور دشمن او شد. در آخر به خاطر نابودی سرزمینش خودکشی کرد.

یوری: هم شجاع بود هم ترسو. فرمانروای گوگوریو بود. برای موفقیت گوگوریو هر کاری می کرد حتی حاضر شد پسرش (هیمیانگ) را قربانی کند تا گوگوریو باثبات باشد. پس از مرگ او پسرش موهیول به فرمانروایی رسید.

هیاپ: باهوش و نترس. از یاران فرمانده هیمیانگ و بعد ها همیار فرمانده موهیول شد. او فرمانده موهیول را از کودکی بزرگ کرده بود.

رسیدیم به نقد سریال. اما قبلش میخوام بگم که این سریال نقاط قوت و ضعف بسیاری داره. برای همین میخوام تو این نقد فقط نقاط قوت وضعف این سریال رو بگم.

به ادامه مطلب بروید.....
نقاط قوت سریال:
 
# اول اینکه سریال درمورد دوره گوگوریو هستش. و این سریال دوره گوگوریو رو خیلی خوب با عاشقانه و سیاست هاش جلوه میده.
# باز هم در این سریال مثل اکثر سریال های کره ای سه ضلعی عاشقانه وجود داشت. سه ضلعی عاشقانه جذابی بود. چون پایان این سه ضلعی با مرگ دو نفر پایان یافت. یئون و دوجین. من در هیچ سریالی ندیدم که این طور سه ضلعی به پایان برسه.
# جنگ ها و نقشه های جنگ ها هیجانی بود. مثلا در یکی از جنگ ها نویسنده کاری کرد که ما باور کنیم که گوگوریو شکست خورده اما به طور ناباوری نتیجه از این رو به این رو شد.
# در قسمت های آخر سریال یا باید گوگوریو نابود میشد یا بویو. با مرگ مارو حدس زدیم که گوگوریو دیگر انگیزه جنگ ندارد و کاملا نابود میشود. اما موهیول هیچگاه تسلیم نشد و بویو را نابود کرد.
# زمانیکه یئون از موهیول باردار بود و به زور به بویو برده شد، خیلی دلم براش سوخت. اون میتونست هر جوری که شده باز هم به گوگوریو بره اما برای حفظ جون بچه ش و موهیول این کارو نکرد و تن به کاری داد که خواسته میل باتنی خودش نبود.
# نویسنده خیلی خوب جیلی (همسر موهیول) رو منفی جلوه داده. مثلا زمانیکه یئون رو به زور به بویو فرستاد یا زمانیکه برای حفظ مقامش خبر شورش قبیله بیریو رو به موهیول نداد. این ها واقعا کار های زنی قدرت طلب، حریص و حسود است.
# اگر از بازی بازیگران بگم، هم راضی بودم هم نبودم. موهیول، دوجین، یوری، مارو،جیلی و شاید هم یئون خوب از پس نقش هاشون بر اومدن.
# طراح لباس بسیار عالی بود. لباس های این سریال بسیار استثنایی بودن. همینطور زیبا. واقعا ما میتونستیم از روی لباس، فرد بویویی و فرد گوگوریویی رو بشناسیم.
اینا نقاط قوت سریال بودن

حالا نقاط ضعف سریال:
# کم قسمت بودن سریال.واقعا یه همچین سریالی جا داشت که قسمت های زیادی هم داشته باشه. به خصوص قسمت های پایانی خیلی خلاصه و مختصر بودن. مثلا مرگ یئون، نابودی بویو، مرگ دوجین، دستگیری رئیس جدید قبیله بیرو اینا همش تو یه قسمت خلاصه شدن. مثل اینکه نویسنده عجله داشته که هرچه سریعتر سریال رو به پایان برسونه.

# اگه بخوام فیلمنامه سریال رو قضاوت کنم باید بگم که فیلمنامه متوسط بود. مثلا یئون دختری بسیار ترسو و از همه چیز بی خبر بود. هر کسی هر بلایی خواست سرش آورد.. تو بعضی جاها اعصاب آدمو خورد میکرد ولی بازهم قابل تحمل بود. اما با این همه خصلت بد باز هم معصوم بود.
# موهیول کسی بود که در آینده پادشاه گوگوریو شد. واقعا با عقل جور در نمیاد که پادشاه یا شاهزاده ی گوگوریو در اشباح سیاه کشور دشمن آموزش ببیند. شاید سرنوشت موهیول اینجوری بوده اما نویسنده میتونست جوری دیگه به موهیول هنر های رزمی یاد بده. موهیول یکی از پادشاهان بزرگ گوگوریو بوده. واقعا این بخش از سریال یک نقطه ضعف بود.
# نکته بعدی اینکه در اوایل سریال موهیول و دوجین دوستان بسیار صمیمی بودن. ولی در اواسط و اواخر سریال به دشمنان خون خوار همدیگر تبدیل شدن. اصلا چطوری میشه که دو تا دوست صمیمی که خیلی به هم نزدیک بودن فقط به خاطر عشق یکسانشون و کشورشون با هم دشمن بشن. شاید از دور این دلایل، دلایل منطقی باشه اما اگه وارد قضیه بشیم میفهمیم که این دلایل، دلایل منطقی نیستن. او دوتا که دوستان صمیمی بودن میتونستن کاری بکنن که کشور هاشون به صلح برسن. اگه نویسنده قصد داشت که نابودی بویو رو نشون بده باید به شیوه ی دیگه ای این اتفاق رو نشون میداد.
# بحث آخر درمورد کشته شدن موهیول در بچه گی به دست پدرش. اینجا سه سوال برامون پیش میاد. چگونه موهیول هیچ داد و فریاد نزند؟ (مثلا گریه نکرد؟) چطوری یوری با فرو کردن شمشیر به موهیول اونو نکشت؟ اون خونی که از اون صندوق ریخت مال کی بود؟... جواب یکی از این سوال ها داده شده ولی جواب دو سوال دیگه رو نویسنده نداده بهمون. نویسنده فقط گفته که داروی خواب آور به موهیول دادن تا بخوابه و گریه نکنه. به نظرم نویسنده میتونست جواب این سوال هارو با شیوه های مختلف و غافلگیر کننده بهمون بگه.
این هم از پایان نقد. امیدوارم خوشتون بیاد. منتظر نظراتون هستم. اگه سریال دیگه ای مد نظرتون هست که میخواین نقدشو بخونین، بهم بگین. براتون نقدش میکنم.

نقد بعدی، نقد سریال ملکه کی

زندگی در تاریخ...ایران...کره

نقد خیلی عالیه فقط ای کاش شخصیت های دیگه رو هم معرفی میکردی

دیگه فک کردم خیلی نقدو شلوغ نکنم

جومونگ و افرادش زره ای داشتن که هیچ تیر و شمشیری بهش اثر نمی‌کرد و فولادی بود اما توی سرزمین بادها زره ها هیچ مقاومتی نداشتند

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan