سرآغاز تمام افسانه ها
اسم: تاریخ آرتدال، تاریخچه آسدال
ژانر: فانتزی، تاریخی، تخیلی، رزمی
قسمت ها: 18
شبکه پخش: tvn
تاریخ پخش: فصل اول (فرزندان پیشگویی): از 1 ژوئن تا 16 ژوئن 2019
فصل دوم (سرزمین های درحال ظهور): از 22 ژوئن تا 7 جولای 2019
فصل سوم (سرآغاز تمام افسانه ها): از 7 سپتامبر تا 22 سپتامبر 2019
زمان پخش: شنبه و یکشنبه ساعت 21:00
به ادامه مطلب بروید
داستان سریال درباره عشق، جاه طلبی، قدرت و پادشاهی، با چهار شخصیت که سرنوشتشون باهم گره خورده. و اونها برای شهر آسدال (آرتدال) درحال جنگیدن هستن.
معرفی شخضیت ها
تاگون (جانگ دونگ گون) پسر بزرگ سانونگ نیروها، رهبر اتحادیه آرتداله. اون محبوبیت زیادی پیش مردم آرتدال داره و میخواد آرتدال رو به یه کشور قدرتمند و مرفه تبدیل کنه و خودش به عنوان پادشاه در راس این کشور قرار بگیره. هیچکس جرئت نافرمانی از دستوراتش و سوال پرسیدن ازش رو نداره.
اونسوم (سونگ جونگ کی) با سرنوشت نابودی آرتدال متولد میشه. اون یه ایگوتوئه و مادرش از بچگی اونو به آیآرک آورده. هرچه که بزرگتر شد انواع و اقسام مشکلات رو پشت سر گذاشت. تا اینکه یه روز مردم آرتدال برای رفع نیاز های خودشون به آیآرک حمله کردن و مردم واهان رو به اسارت گرفتن. اونسوم برای نجات واهانی ها به آرتدال میره و سرنوشت جدیدی رو پشت سر میذاره.
اون شمشیر هست (یکی از سه اشیایی که باعث نابودی دنیا میشه)سایا (سونگ جونگ کی) پسر آساهون و یه نئانتاله. همینطور برادر دوقلوی اونسوم و یه ایگوتوئه. اون از بچگی توی قلعه آتش زندانی بوده و آرزوی پادشاهی و به دست آوردن آرت رو داره. همه ی اخلاف ها و ویژگی های اون برعکس برادرش، اونسوم هست. اون توی این راه علاقه ای هم به تانیا پیدا میکنه که ممکنه اتفاقایی رو براش پیش بیاره.
اون آیینه هست (یکی از سه اشیایی که باعث نابودی دنیا میشه)
تانیا (کیم جی وون) کسیه که با همون سرنوشت اونسوم به دنیا اومده. سرنوشت این دو نفر بهم گره خورده. اون دختر پدر یولسون و مادر چوسول، همینطور جانشین و مادربزرگ بعدی قبیله واهانه. اون و اونسوم بهم علاقمندن.
اون زنگ هست (یکی از سه اشیایی که باعث نابودی دنیا میشه)
ته آ لا (کیم اوک بین) دختر رئیس قبیله هه، میهوله. زنی که جاه طلبه و برای رسیدن به آرزوهاش هیچ حد و مرزی نداره. اون معشوقه تاگون و تو قسمت 18 باهم ازدواج میکنن. حتما از شخصیتش خوشتون میاد.
سریال توی قسمت های اول مارو به حال و هوای آرت (آرس) و جنگ بین انسان ها و نئانتال ها (موجوداتی که شبیه انسان ها هستن فقط خونشون آبیه و تو مبارزه برتر از انسان ها هستن) میبره. و تو این جنگ تن به تن که انسان ها پیروزش هستن سه تا بچه (اونسوم، سایا و تانیا) با سرنوشت نابودیه دنیا متولد میشن. بعداز شکست نئانتال ها، تازه جنگ انسان ها و قبایل شروع میشه.
سریال تاریخ آرتدال در واقع شروع و مقدمه ای برای همه ی افسانه ها، همه ی سریال ها و همه ی داستان هایی که تا حالا دیدیم و شنیدمه (البته شاید کمی تخیلی).
سریال خیلی متفاوت بود. از داستان سریال گرفته تا جزئیاتی مثل مثلث عاشقانه، از ریتم نیفتادن سریال، بازی عالی بازیگران و ...
داستانش که مقدمه ای بود برای شناخت ما از انسانهای اولیه.
مثلث های عاشقانه ای که در طول سریال شاهد نبودیم فقط میشد این مثلث رو از نحوه ی بازی بازیگران حس کرد. معمولا تو سریال ها، افراد یه مثلث با هم میجنگن اما اینجا به جز جنگ و خونریزی برای پایه گذاری یه کشور، هیچ جنگ و خونریزی دیگه ای نبود.
ماجراهای سریال کامل، واضح و فشرده جلو می رفتن. شاید قسمت های اول سریال یکم گیج و مبهم بودن ولی همینطور که سریال جلوتر رفت شخصیت ها برای ما آشناتر شدن و ما رابطه بهتری با معماهای جالب و پیچیده سریال برقرار کردیم. به نحو دیگه باید بگم که ماجراها برای ما قابل هضم بودن. هرچند هیچوقت نمی تونستیم ذهن و فکر شخصیت هارو حدس بزنیم و مدام کارهایی میکردن که برخلاف حدس و گمان ما بود.
فقط یه اشکال توی کار بود اونم پایان آسارون که واقعا مزخرف بود. مردی به قدرتمندی و حیله گری آسارون چرا باید اونجوری ساده لوحانه به اون مرد واهانی اعتماد کنه و سرشو به باد بده؟ نویسنده نتونسته بود پایان آسارون رو اونجور که باید و شاید می بود، نشون بده.
و اما کم کم روسای قبایل از سر راه تاگونی که یه ایگوتوئه و آرزوی پادشاهی رو داره، رفتن. حالا تاگون فک میکنه هیچ دشمنی نداره اما این ضرب المثل رو شنیدین که میگن مار در آستین خود پروراندن. امکان داره دشمنان تاگون همون نزدیکانش باشن مثل سایا، تانیا و حتی ته آ لا. و اینم نباید از یاد ببریم که اونسوم دشمن سرسخت تاگون و آرتداله اما دشمنیه که وجود خارجی نداره و در خفا کارهاش رو انجام میده و یه روز ناگهانی خودش رو به همه دنیا نشون میده. (البته اینم بگم که بخشی از این جملات فقط حدسیات من برای فصل بعدی سریاله که هنوز درست نشده)
توی هر سریالی یه موضوع وجود داره که حتما باید مورد نقد و بررسی واقع بشه اونم نحوه بازی بازیگران و شخصیت پردازی هاست. چون واقعا نصف موفقیت سریال برمیگرده به این موارد. مثلا تو این سریال سونگ جونگ کی نقش دوتا شخصیت متفاوت با رفتار، اخلاق و طرز فکر رو بازی میکنه. اونسومی که باهوش و خیرخواهه و میخواد مردم قبیله واهان رو نجات بده و سایایی که همه ی عمرش توی قلعه زندانی بوده و این زندان از اون یه مرد جاه طلب و مکار ساخته که دنبال پادشاهی آرته.
حتی ممکنه فکر کنین که تاگون و ته آ لا هم همینطورن و نقش های منفی سریال محسوب میشن اما اینطور نیست. در واقع نقش های اصلی منفی کسایی هستن که انسان های ساده لوحی رو که میتونستن برای یه کشور مفید باشن رو به انسان های پست و رذل تبدیل کردن. مثل سانونگ نیروهایی که برای رسیدن به اهدافش پسرش رو مثل یه هیولا بزرگ کرده و بهش یاد داده که هرکسی که خون بنفشش رو دید، از سر راه بر داره. که این کار هیچ فرقی با هیولا بودن نداره.
فقط یه چیزهایی ناتموم مونده که باید تو فصل های دو و سه نشون داده میشد مثل همون شب مرگ سانونگ نیروها، وقتی که به طور ناگهانی پرنده هایی دور تاگون رو گرفتن و مردم اونو آرامون هسولا دونستن. ولی من نفهمیدم اگه واقعا تاگون آرامون هسولاست پس اونسوم کیه. یعنی اون اینایشینگیه؟ اینها همون چیزهای گنگ و مبهمی هستن که معلوم نیست چه جوریه داستان. یا مرگ آساهون و خواب دیدن آساهون درحالیکه طبق این سریال انسان ها نمی تونن خواب ببینن و فقط ایگوتوها ها و نئانتال ها توانایی دیدن رویا دارن. ولی آساهون که یه انسان بود و خواب دید و نویسنده این موصوع رو برای بیننده واضح توضیح نداد.
حتی توی قسمت دوم یه فلش فوروارد سریال داشت که خیلی ناگهانی بود و ماجرا به ده سال دیگه رفت. ای کاش یه ذره زمینه چینی برای این فلش فوروارد شده بود چون من هیچ کدوم از شخصیت ها رو نمی شناختم.
وقتی که کار آسارون تموم شد تنها رئیس قبیله ای که مخالف تاگون بود، میهوله که میهول هم تنها کسیه که راز برنز رو میدونه و این یه نقطه ضعف تاگون حساب میشه. اما بالاخره میهول به دست تنها دخترش کشته میشه و ته آ لا باید از راز خانوادگیشون محافظت کنه و راه پدرش رو ادامه بده.
همینطور سریال نکات و جمله های مهم و آموزنده ای رو به ما یاد داد. جملاتی که توی زندگی خیلی به کار ما میان و می تونن ما رو در رسیدن به زندگی بهتر و آرزوهامون، همراهی کنن. (برای دیدن یکی از سکانس های ماندگار سریال، اینجا کلیک کنید
قسمت آخر سریال به طور عجیبی خیلی مبهم تموم شد. و دلیلشم این بود که سریال هنوز ادامه داره و به خاطر ویروس کرونا متوقف شده.
چون قطعا نمیشه یه همچین سریال عالی ای رو با یه همچین نتیجه ای به پایان رسوند و این به این معنیه که این پست هر لحظه ممکنه بروز بشه. چون سریال هنوز تموم نشده و ادامه داره و ماجراهای ماهم هنوز ادامه دار هستن.
و در آخر باید بگم با همه ی نقاط قوت و ضعفی که از سریال گفتم این سریال لایق نمره ی 5\9 هست ولی چون هنوز فصل ها و ماجراهای دیگه ای از سریال باقی مونده نمره 9 رو بهش میدم تا جای تغییر داشته باشه.
این هم از یه نقد و بررسی دیگه. امیدوارم که لذت برده باشین و لحظات خوبی رو با خوندن این نقد سپری کرده باشین.
برای خوندن بیوگرافی بازیگران این سریال اینجا کلیک کنید
منتظر نظراتتونم
نقد بعدی سریال ماه در آغوش خورشید....به زودی......
زندگی در تاریخ...ایران...کره
- پنجشنبه ۷ اسفند ۹۹
- ۱۸:۵۱