با نقد یه سریال دیگه در خدمتتونم. امروز میخوام نقدی داشته باشم بر سریالی ماورایی و تخیلی گابلین.
داستان سریال: درباره مردیه که خدا به عنوان مجازات برای تمام خون هایی که ریخته و به عنوان پاداش برای وفاداریش، اون رو گابلین میکنه. اون 900 سال به دنبال عروسش میگرده تا شمشیری که توی بدنش هست رو در بیاره. توی این راه اتفاقاتی می افته که مسیر زندگی خودشو اطرافیانش تغییر میکنه و ... .
در ادامه مطلب نقد و بررسی سریال گابلین رو ببینین.
خوب سریال شروع جالب و هیجان انگیزی داره. شروعی کاملا تخیلی و همراه با شور و اشتیاق فراوان. سریال همراه با شروع هیجان انگیزش داره شخصیت ها رو هم به ما معرفی میکنه.
ریتینگ قسمت اول خیلی بالا بود و این باعث شد توقعم از سریال خیلی بالا بره. اما همینطور که جلوتر رفتم، ریتم سریال افت کرد. ماجراها تکراری شدن.
طنز های سریال که واقعا قشنگ بودن و با لحظه لحظه شون می خندیدم. البته بیشتر با طنزهایی که بین کیم شین و فرشته مرگ بود. توی سکانس های طنزی که ایون تاک و کیم شین بودن، زیاد نمی خندیدم. برعکس حرصم از طنز های مسخره و تکراری می گرفت.
گفتم ریتینگ سریال ازقسمت سه به بعد افت کرد. البته این افت ریتینگ ادامه نداشت. فکر میکنم دلیل افت ریتینگ مقدمه چینی بوده برای اتفاقات مهم و سختی که در پیش روی شخصیت ها وجود داشت. همینطور نویسنده سعی کرده بیشتر شادی و نشاط ایون تاک و کیم شین رو زمانیکه با هم هستن، نشون بده.
اوایل سریال از شخصیت کیم سان خوشم نمی اومد. فکر میکردم یه شخصیت فرعی داره که فقط قسمت های خالی رو پر میکنه. اما وقتی فهمیدم توی زندگی گذشته ش کی بوده و اونم چه سختی هایی کشیده، نظرمو عوض کردم و باهاش خوی گرفتم.
همینطور از بازی فرشته ی مرگ هم راضی نبودم. اون نقش یه فرشته ی مرگ سرد رو داشت ولی دیگه خیلی خیلی سرد بازی میکرد. ولی خوشبختانه این بازیگر سرد تو قسمت های پایانی بازیش بهتر شد و کاملا می تونستم درکش کنم.
هرچی که به اواسط سریال می رسیم معماها و سوال هر بیشتر میشن. و بیننده بیشتر کنجکاو میشه تا جواب سوال هاش رو پیدا کنه. البته بعضی اوقات سوالایی ذهنمون رو درگیر میکرد که فکر میکردیم هیچ جوابی براش نیست. ولی اگه کمی صبر پیشه میکردیم نویسنده توی قسمت های بعدی به درستی جوابمون رو میداد.
عشقی کن توی سریال بین کیم شین و ایون تاک بود اول یه عشق مصنوعی بود. به نوعی دیگه یه عشق بچه گانه واسه همین ایون تاک نتونست بار اول شمشیر رو از بدن کیم شین در بیاره. ولی رفته رفته عشق بین این دو واقعی تر شد و دیگه حتی برای بیننده هم سخت بود که مرگ گابلین رو به دست عروسش ببینه.
من قبل از شروع سریال می دونستم که قراره با یه سریال غمگین روبهرو بشم. اما ماجراهای طنز سریال و پایان هپی اندینگش، کاملا منو متعجب کرد. وقتی که تو قسمت 13 کیم شین شمشیرو از بدنش درآورد فکر کردم با پایان غمگین روبهرو شدم. اما وقتی فهمیدم که سریال هنوز ادامه داره خیلی خوشحال شدم و با علاقه فراوان ادامه سریالو نگاه کردم.
البته اینم بگم که توی ده سال بعد دیگه ماجراها تکراری شدن. چون بازم اینبار نویسنده باید شخصیت ها رو بهم معرفی میکرد و بازم ماجراهای تکراری براشون پیش می اومد.
ولی چیز عجیبی که این بین وجود داشت این بود که کیم شین چجوری دوباره زنده شد؟ اون که تو سرنوشتش اومده بود با بیرون آوردن شمشیر به آرامش ابدی میرسه و میمیره. ولی چرا دوباره زنده شد؟ البته خیلی دوست داشتم زنده بشه اما حداقل نویسنده میتونست یه دلیل منطقی برای این سوالم بیاره.
یا اینم برام سوال بود که کیم سان چجوری خاطراتشو فراموش نکرده بود ولی ایون تاک، دوک هوآ و بقیه فراموش کرده بودن؟ اصلا چرا رفت و نخواست کنار فرشته مرگ بمونه؟ من هیچوقت نتونستم عشق های اینجوری رو درک کنم و فکر نکنم، بکنم.
و یه گله دارم از گریم ایون تاک و طراحان صحنه. گریم ایون تاک توی 29 سالگیش هیچ فرقی با گریمش توی 19 سالگیش نداشت. واقعا چرا؟
اینم بگم که سریال حدودا سالهای 2026 و 2056 رو که هنوز حتی برای خودمون هم نیومدن، نشون داد. تا اون زمان قطعا سئول و همه چی تغییر میکنه اما سئولی که توی این سالها دیدم هیچ فرقی با سئول سال 2016 نداشت. حتی کانادا هم همینطور.
نکته ی بعدی اینکه حسادت فرشته مرگ به کیم شین و ایون تاک که انقدر راحت میتونستن باهم باشن ولی اونو کیم سان نمیتونستن، خیلی بامزه بود.
و اون فرشته ای که بعضی وقت ها جوون بود و لباس قرمز می پوشید و بعضی وقت هام شکل یه مادربزرگ پیر بود، شخصیتش خیلی جالب بود و از پس دوتا نقشش هم خوب براومد.
کلا سریالای ماورایی و تخیلی از هر لحاظ خیلی سخت و پیچیدهن. چه از لحاظ نوشتن برای نویسنده، چه از لحاظ درک کردن برای بیننده، چه از لحاظ ساختن برای کارگردان و بازیگران و ... . اما سریال گابلین تونسته بود از پس این سختی ها بربیاد و یه سریال قشنگ از آب در بیاد. شاید بعضی جاها چندتا نکته ی عجیب و غریب میدیدیم اما سریال با همون نکاتش بود که زیبا میشد. برعکس سریال آیینه جادوگر که فقط میشد اسمشو گذاشت یه سریال ماورایی ولی میشه اسم گابلین رو گذاشت یه سریال ماورایی تخیلی عالی.
نکته ی مهم تو این سریال نقش های منفی سریال هست. ما کلا دو نوع نقش منفی داریم. شخصیتی که کلا باطنش منفی و شیطانه، و شخصیتی که باطنش مهربونه ولی توسط دیگران منفی میشه. خوب قطعا کسی که باطنش مهربونه نمیتونه تا آخر منفی بمونه. پس فرشته ی مرگی که باطنش یه مرد مهربون و عاشقه، تونسته باطن مهربونش رو پیدا کنه و در کنار کسی که در گذشته ژنرالش بوده و کشتتش، زندگی بکنه. این نکته رو برای جواب سوال کسایی گفتم که میگن چجوری وانگ یو (فرشته ی مرگ) و گابلین (کیم شین) که در گذشته دشمن بودن و حالا راحت باهم زندگی میکنن، گفتم. و اینم اضافه کنم که نقش منفی اصلی پارک جونگ وون بود.
سریال توی قسمت های پایانی به طرز عجیبی ریتم طنزش رو از دست داد و بیشتر تلخی ها و سختی ها به چشم میخورد. جوری که توی یه قسمت دو سوم سکانس هاش طنز بود ولی تو قسمتهای پایانی جوری شد که شاید فقط به اندازه دو سه کلمه طنز وجود داشت که اونم منو نمی خندوند. البته خودم که این ریتمو بیشتر دوست داشتم تا سکانس های طنز رو.
اون چهارتا زندگی که ایون تاک بهشون اشاره میکرد خیلی جالب بودن. در واقع انسان توی یه زندگیش میتونه به این چهارتا زندگی برسه. و بستگی به خودمون داره که چجوری، کجا و کی بهشون برسیم.
همینطور نویسنده اومده بود در کنار تناسخ ایون تاک، وانگ یو و کیم سان، افرد دیگه ای از زمان گوریو رو تناسخ داده بود. تا دیگه جای هیچ حرف و حدیثی برای اینکه بگن چرا فقط این سه نفر تناسخ شدن، مگه این سه نفر استثنان و ... رو باقی نذاره.
خوب کم کم حرفام داره درمورد سریال تموم میشه. ممنون که تا پایان نقد همراهیم کردین. امیدوارم بدرد بخور بوده باشه و به نکاتی درباره سریال پی برده باشین.
اگه خواستار نقد از یه سریال دیگه بودین، در بخش نظرات اعلام کنین تا در اختیارتون بذارم.
نقد بعدی، سریال کتاب خانوادگی گو.....به زودی
زندگی در تاریخ...ایران...کره
- شنبه ۴ ارديبهشت ۰۰
- ۰۷:۰۴