امروز یه دیالوگ دارم از جو گوآنگ وونگ تو سریال کتاب خانوادگی گو. هرچند از این مرد متنفر بودم و شخصیت خیلی مزخرف داشت اما خوب یه دیالوگش به نظرم جالب و قشنگ اومد، برای همین می خوام توی وبلاگ بذارمش.
جو گوآنگ وونگ تو زندان به چونگ جو میگه:
واقعا زندگی خسته کننده ای بود...زندگی خسته کننده و..کسالت باری بود... فقط به خاطرحرص و طمع نبود. من فقط میخواستم، احساس کنم که هنوز زندهم.
اینم از دیالوگ امروز. نظر فراموش نشه
دیالوگ بعدی، دیالوگ ماندگار سریال ملکه هفت روزه 2
زندگی در تاریخ...ایران...کره
- چهارشنبه ۱۵ ارديبهشت ۰۰
- ۲۲:۲۵