سلام دوستان!
توی این پست میتونین نقد سریال نسل خورشید رو بخونین. من تازه این سریالو تموم کردم و برام خیلی جذابیت داشت. سعی میکنم توی این پست سریال رو بیشتر به کسایی که هنوز ندیدنش یا میخوان ببین معرفی کنم. همینطور سعی میکنم اسپویل نداشته باشه. چون من معمولا دلم نمیخواد نقدام اسپویل داشته باشن. اما چون بعضی هاتون خواسته بودین اسپویل کنم، سعی میکنم قسمت هایی که نباید بخونین رو اسپویل کنم تا جذابیت سریال برای اونایی که ندیدن از دست نره.
داستان: این سریال روایتگر عشق، وفاداری، جنگ و فداکاری انسان هایی که برای کشور و وطنشون حاضرن جون با ارزش و گرانبهاشونم بدن. یو شی جین کاپیتان ارتشه و ماموریت های زیادی داره و فرمانده گروه آلفاس. اون به طور اتفاقی توی بیمارستان هه سونگ دکتر کانگ مویون رو می بینه و همونجا عشق بین این دو نفر آغاز میشه.
این سریال با همون قسمت اولش میتونست مخاطب رو به خودش جذب کنه. با همون قسمت اول نشون داد که صحنه های رزمی زیادی وجود دارن که در کنار یه عاشقانه ی قوی جلو میرن.
*اسپویل
سکانس های عالی ای توی سریال وجود داشت مثل زلزله، بیماری ویروسی، مرگ یو شی جین (که بعدا معلوم شد زندهس)، عشق بین زوج های سریال و از همه بهتر مثلث عاشقانه ای که متنوع بود و از لحاظی نمیشه اسمشو گذاشت مثلث عاشقانه.
*پایان اسپویل
بازی بازیگران هم خیلی عالی بود. من بازی سونگ جونگ کی و کیم جی وون رو توی تاریخ آرتدال دیده بودم و کاملا جذبش شده بودم. و مطمئن بودم که اینجا هم میدرخشن.
چهره های آشنایی توی این سریال میدیدم مثل سونگ هه کیو و جین گو. قسمت های اولیه از شخصیت کانگ مویون (سونگ هه کیو) خوشم نمی اومد و فکر میکردم دختریه که فقط به فکر منافع خودشه. اما وقتی که با شجاعت تمام به عنوان یه داوطلب به منطقه اوروک رفت، کاملا جذب این شخصیت شدم.
همینطور جین گو هم یه شخصیت سرد داشت که عاشق میونگ جو بود اما چون سرباز بود و پدر میونگ جو مخالف، عشقش رو پنهان میکرد. ولی بازی بازیگرش عالی بود و کاملا به دلم می نشست.
*اسپویل
سریال زمانی به اوج خودش رسید که حدود دو سوم ماجرا توی اوروک روایت میشد. اوروک منطقه ای زیبا با منظره ای جذاب و دیدنیه. ولی این منظره ی زیبا خلافکارانی داره که می خوان برای شخصیت های سریال دردسر درست کنن که سر دسته ی این خلافکارا دوست صمیمیه یو شی جینه.
و اون سکانسی که کانگ موین گروگان گرفته شده بود و یو شی جین برای نجاتش اومد هم خیلی تاثیر گذار بود.
غمگین ترین سکانس های سریال:
وقتیکه یوشی جین خونین رو آوردن و کانگ مویون از دیدنش خیلی ترسید و نزدیک بود زیر دستش بمیره.
و اونجایی که خبر مرگ یو شی جین و سو ده یونگ رو به کانگ مویون و میونگ جو دادن خیلی ناراحت کننده بود.
*پایان اسپویل
نویسنده با خلاقیت و ذهن خودش تونست ماجراها رو بهم وصل کنه. مثلا ما با چهره های جدیدی آشنا میشدیم که متوجه نمیشدیم نقششون توی سریال چیه؟ اما بالاخره نقش هرکدوم توی یه سکانس مشخص میشد.
*اسپویل
مثل همون فرمانده ی کره شمالی که به کره جنوبی پناهنده شده بود و یو شی جین جونشو نجات داد و آخرش اون فرمانده دینشو ادا کرد و جون یو شی جین و سو ده یونگ رو نجات داد.
*پایان اسپویل
زوج های سریال عالی بودن. و طنز هایی هم که در کنار صحنه های عاشقانه به کار رفته بود هم خیلی بامزه بودن. من که خیلی با این طنزا خندیدم و لحظات خوشی رو سپری کردم.
سریال هیچوقت تم غمگین به خودش نگرفت و همین باعث شد سریال جذابتر بشه. مثلا با شوخی های یو شی جین هنگام سختی ها، مشکلات رو فراموش میکردیم و با اشتیاق فراوان ادامه ی ماجرا رو نگاه میکردیم.
در آخر باید بگم که سریال قشنگیه و ارزش داره زمانتون رو صرفش کنین. نمی تونم نمره ای بهش بدم چون واقعا نمیدونم لایق چه نمره ایه. لاقل الان اینو نمیدونم.
امیدوارم از دیدن این سریال لذت کافی رو ببرین و لحظات خوبی رو باهاش سپری کنین. اونقدر ازش انتظار نداشته باشین چون با انتظارات بالا قطعا قانع نمیشین. اما اگه سطح توقعتون متوسط باشه قطعا از دیدن سریال لذت می برین.
منم منتظر نظرات زیباتون هستم. اگه نقد دیگه لازم دارین در بخش نظرات بگین تا براتون بذارمش.
نقد و بررسی بعدی، سریال طلوع ماه در رودخانه...به زودی
زندگی در تاریخ...ایران...کره
- سه شنبه ۴ خرداد ۰۰
- ۰۰:۴۵