اسم: یک گومیهو هم اتاقی منه ، My Roommate Is a Gumiho
ژانر: مدرن ، عاشقانه ، تخیلی ، درام ، کمدی ، فانتزی
بازیگران: جانگ کی یونگ ، لی هه ری ، بائه این هیوک
به ادامه مطلب بروید
داستان سریال
شین وو یو گومیهوی 999 ساله ای هست که میخواد تبدیل به انسان بشه. اما تا حالا موفق نشده و زندگی بی معنی داشته. اون یه روز به دختری به اسم لی دام بر میخوره که اتفاقی مهره روباهی شین وو یو وارد بدن لی دام میشه. برای اینکه مهره روباهی از بدن لی دام خارج بشه این دو نفر تصمیم میگیرن مدتی باهم زندگی کنن و ....
معرفی شخصیت ها
شین وو یو: باهوش، کم حرف و محتاط. یه گومیهوی 999 سالهس که توی دوره های مختلف زندگی کرده. اون فقط یه زندگی بی معنی رو داره اما وقتی با لی دام آشنا میشه، مسیر زندگیش تغییر میکنه. اون فقط تا 1000 سالگی زمان داره تا تبدیل به انسان بشه در غیر اینصورت تبدیل به یه روح شیطانی میشه.
لی دام: شیطون، وروجک و سربه هوا. دانشجوی دانشگاهیه که مادرش توی آمریکا زندگی میکنه و اونو برادرش باهم توی یه خونه زندگی میکنن. اون اتفاقی مهره ی روباهی شین وو یو رو میخوره و مجبور میشن باهم توی یه خونه زندگی کنن. بعدا کم کم بهم علاقمند میشن.
یانگ هه سان: به ظاهر باهوش و در باطن خیلی ساده. گومیهوی 700 سالهس که 3 ساله انسان شده. اون و وو یو دوست هستن اما هیچوقت باهم نمیسازن. طی اتفاقاتی اون وارد دانشگاه میشه و اونجا با دو جه جین آشنا میشه. بعدا عاشق دو جه جین میشه.
گه سون وو: جذاب و بچه پولداره. سونبه ی لی دام توی دانشگاه و دختر بازه. اول با دوستاش سر لی دام شرط میبنده ولی بعدا عاشق لی دام میشه. امادام هیچ علاقه ای بهش نداره و اون هم برای اینکه کار خانوادگیشو دنبال کنه، به خارج میره.
دو جه جین: بانمک، دوست داشتنی و سادهس. اون دوست صمیمی دام و سو کیونگه. قبلا یه تجربه خیلی بد از دوست دخترش داشته واسه همین همیشه مشروب میخوره تا فراموشش کنه. بعدا به هه سان آشنا میشه و رابطه عاشقانه ای بینشون ایجاد میشه.
چوی سو کیونگ: پر حرف، اعصاب خوردکن و شاگرد اول دانشگاس. اون دوست صمیمی دام و جه جینه. قبلا روی جه جین کراش داشته اما بعدا عاشق یکی از سونبه های دانشگاهش میشه. در آخر هم به عشقش میرسه.
روح کوهستان: کم حرف، غیر قابل کشف و سخته درست مثل شین وو یو. روحی هست که از کوهستان محافظت میکنه و هه سان اون رو پیرمرد صدا میکنه. اون در واقع میخواد به وو یو کمک کنه تا انسان بشه.
نقد سریال
اول نقد میخوام اشاره ای به شباهت داشتن این سریال به سریال گابلین بکنم. در هردوی این سریال ها یه موجود افسانه ای به همراه کمدی ها و عاشقانه هایی وجود داشت. از همه مهمتر هردوی این سریال ها رو شبکه tvN ساخته. ولی تنها تفاوت اینکه، موجود افسانه ای اینبار یه گومیهوئه. گومیهوئی که 999 سال زندگی کرده و بزرگترین آرزوش تبدیل شدن به یه انسانه. اون قبلا توی زمان چوسان عشقش رو از دست داده و بعداز چندین سال با دختری شاد و خندون آشنا میشه که مسیر زندگیش رو دگرگون میکنه.
در ادامه نکاتی رو از این سریال باهم بررسی میکنیم که درحین تماشای سریال نظر منو به خودشون جلب کردن.
* وقتی که شین وو یو مهره رو از بدن لی دام خارج کرد، فکر میکردم اینجا هم مثل سریال گابلین نقش اصلی زن فراموشی میگیره. اما وقتی که دیدم این اتفاق نیفتاد خیلی شگفت زده شدم و فهمیدم قرار نیست سریال به این سادگی افت ریتم داشته باشه.
*من هیچوقت نتونستم با لی هه ری در نقش دام کنار بیام. اولا اینکه اون اصلا صورت زیبایی نداشت درحالی که توی سریال وو یو و گه سون وو، هردوشون از زیبایی دام در حیرت بودن. دوما اون اصلا کارش رو به عنوان یه بازیگر خوب انجام نداد. انتخاب لی هه ری به عنوان نقش دام خیلی اشتباه بود.
طنزهای سریال رو نگم که دیگه افتضاح بودن. قطع به یقین میتونم بگم اگه این سریال فقط یه سربال طنز و عاشقانه بود، تو همون سکانس اول دراپ میکردم. یعنی هر وقت صحنه های طنز رو میدیدم خیلی غیر قابل تحمل بودن. و بدتر از اون اینکه تقریبا دو سوم سریال طنز بود و این خیلی اعصاب خورکن بود.
حدودا از نصف سریال به بعد ماجرا روبه جدیت و غمگینی کشیده شدن. همونطور که گفتم من کاملا از طنزها متنفر بودم پس اینکه سریال کم کم ریتم طنزش رو از دست داد و عاشقانه های جذاب در کنار اتفاقات غم انگیز به وجود اومدن، خیلی منو به خودش مجذوب کرد.
اصلا از بازی کانگ هان نا خوشم نیومد. اون فقط دیالوگ میگفت و کار دیگه ای انجام نمیداد. نه خیلی وارد نقشش میشد، نه از میمک صورتش استفاده میکرد و خیلی هم اعصاب منو با اون بازیش خورد میکرد.
درمورد پرداختن به عشق بین شخصیت ها چه اصلی چه فرعی باید بگم که متوسط بود. توی 90 درصد سریال های کره ای بیشتر روی عشق زوج اول تمرکز میکنن تا زوج های دیگه. اما توی این سریال پرداختن به عشق بین همه ی زوج ها در یک سطح بود و این سطح هم متوسط بود. یعنی نه خیلی خوب به عشق ها پرداخته بودن و نه عشق ها رو نادیده گرفتن.
بیشتر صحنه های طنز با دوستای دام و توی دانشگاه بود. نمیتونم بگم طنزها رو دوست داشتم اما باید بگم سو کیونگ و جه جین خوب از پس بارِ طنز سریال بر اومدن. هرچند که من طنزها رو دوست نداشتم.
اوایل سریال بازی جانگ کی یونگ خیلی مصنوعی بود. اما رفته رفته بازیش عادی تر شد و به دلم نشست.
سکانس خیلی بدی که توی سریال وجود داشت این بود که هر وقت دام ناراحت بود، وسط دانشگاه زانوهاشو بغلش میگرفت و می نشست و مثل بچه کوچولوها گریه میکرد. دیگه حالم بهم میخورد وقتی میدیدم اینجوری میشینه و گریه میکنه. مگه بچه کوچولوئه!
بائک این هیوک رو هم اولین بار بود که میدیدم و کاملا از بازیش خوشم اومد. بازی بائک این هیوک اینجا رضایت بخش بود.
صحنه ی غم انگیز سریال جایی بود که گه سون وو به دام گفت داره میره خارج و اونها دیگه هم رو نمی بینن. اولین باری بود که توی یه سریال دوست داشتم نقش زن سریال به نقش دوم مرد برسه. اما خوب دیگه اینطوری نشد و من خیلی دلم برای سون وو سوخت.
دو قسمت آخر سریال خیلی خیلی عاشقانه بودن. جوری که مدام میخواستم بزنم جلو. توی این دو قسمت همه ی معماها سریال حل شده بودن و فقط انسان بودن شین وو یو باقی مونده بود که اونم از طنز و ژانر سریال مشخص بود چجوری میشه.
پایان سریال کاملا منطقی بود نمیگم از پایانش خوشم اومده و درسته که هپی اندینگ بود، اما انتظار دیگه ای نداشتم. سریالش طنز بود پس نباید انتظار یه پایان غم انگیز رو داشته باشم.
این هم از نقد این سریال. نظر یادتون نره.
زندگی در تاریخ...ایران...کره
- جمعه ۲۵ تیر ۰۰
- ۲۲:۲۶