بعداز مدت ها هوس یه سریال تاریخی کردم. واسه همین سریال دلقک تاجدار رو شروع کردم. همونطور که از اسم سریال پیداست داستان درباره ی دلقکی هست که پادشاه میشه.
یه دلقک به اسم هاسون به دست پادشاه واقعی مشاور اعظم سلطنتی جایگاه پادشاهی چوسان رو میگیره. این دلقک سعی میکنه سیاست های علط و اشتباه پادشاه واقعی رو اصلاح کنه و تمامی دشمنان سلطنت رو نابود کنه. در این میان اون عاشق ملکه میشه و ....
هنگام تماشای سریال نکته ای که نظرم رو جلب کرد بازی یئو جین گو بود. اون توی این شخصیت نفش دوتا شخصیت متفاوت رو بازی میکنه که هیچ شباهتی از هیچ لحاظی باهم ندارن. اولین بار توی سریال خورشید و ماه بازی یئو جین گو رو دیدم. اونجا نه از قیافه ش خوشم اومد و نه از بازیش. بعدش یئو جین رو گو رو توی هتل دل لونا دیدم. اونجا هم بازیش خیلی مصنوعی بود. اما توی این سریال کاملا شایستگی خودش رو ثابت کرد.
سریال در آشفتگی های سیاسی دربار شروع شد. جنگی داخلی میان پادشاه و دشمنانش. دشمنانی که خود پادشاه ساخته. ملکه مادر، وزیر جین پیونگ و وزیر شین چی سو. حالا فقط دو نفر یاور پادشاه هستن. وزیر یو (پدر ملکه) و منشی اعظم سلطنتی لی. اما این پادشاه که معتاده با دستان خودش وزر یو، یار وفادارش رو از دست میده. حالا این منشی سلطنتی وفادار تصمیم میگیره مدتی پادشاه رو از قصر خارج کنه و یه دلقک رو پادشاه کنه.
دلقکی که اخلاقیاتش دقیقا برعکس پادشاهه. دلقکی که اگه قولی بده روی قولش میمونه. دلقکی که همیشه لبخند به لب داره و هیچوقت مرگ کسی رو نمیخواد.
جملات بالا خلاصه ای از ماجراها و اتفاقات سریال بودن. پس حالا بهتره نقاط قوت و ضعف سریال رو باهم بررسی کنیم.
شاید سنجاق سر و لباس های ملکه جدید بودن اما اصلا زیبا نبودن و بهش نمی اومدن. من بیشتر از لباس های ملکه مادر خوشم می اومد.
صحنه ی عجیب و اما زیبا
در طول سریال احساس میکردم که یه شخصیت اضافیه اونم پادشاه واقعی بود. برای همین مدام میخواستم اون بمیره و توی قسمت هشت این اتفاق افتاد. بالاخره منشی اعظم سلطنتی زهر توی نوشیدنی پادشاه ریخت و کشتش. البته کاملا میتونستم درک کنم که این کار منشی سلطنتی فقط از روی صداقت و وفاداری بود. ولی مشکل این بود من نمی دونستم برای این صحنه باید گریه کنم یا خوشحال باشم؟ هر ثانیه ای که میگذشت یه جوری بودم. خودمم نمیدونستم باید چیکار کنم. در کل این صحنه برای من خیلی عجیب بود.
همینطور که سریال جلوتر رفت و هاسون دلقک بیشتر نقش پادشاه رو بازی کرد متوجه شدیم که اون بیشتر از پادشاه واقعی میتونه پادشاه چوسان باشه. همچنین در این مشکلات سیاسی ملکه واقعا عاشق هاسون میشه. اما نباید یادمون بره کسی که ملکه عاشق شده هاسون دلقکه نه پادشاه.
اتفاقات پست سرهم می افتادن و باعث میشدن شین چی سو هویت واقعی دلقک رو بفهمه و راه چاره ای جلو پای ملکه مادر و وزیر جین پیونگ گذاشته بشه. همه ی این دشمنان ضد پادشاهی هستن که پادشاه هم نیست و فقط یه دلقکه.
یه دلقک میتونه روی هر صحنه ای بازی کنه. پس این دلقک در مواقعی که جلوی ملکه مادر کم می آورد، اغتشاش و آشوب درست و صحنه و رو ترک میکرد. یا وقتی که توی مخمسه ها گرفتار میشد و نه راه پس داشت نه پیش، با هوش و ذکاوت خودش از مخمسه رهایی میافت. مثل زمانی که شین چی سود هویت واقعی هاسون رو فهمید، توی اون لحظه دیگه فکر میکردم همه میفهمن و همه چی تموم میشه. اما اینجوری نبود.
قسمت 13 برای من بسیار زیبا و تماشایی بود. خیلی لذت بردم که همین دلقک بدون کمک هیچ کسی شین چی و پسرش رو نابود کرد. البته شاید شین چی سو به این راحتی ها زمین نمیخورد اما بازهم یه همچین کار بزرگی رو پادشاه واقعی هم نمیتونست انجام بده.
من به شخصه از این سریال با عنوان یه درام عاشقانه ی غمگین به همراه طنز یاد میکنم. منظورم از عاشقانه ی غم انگیز نرسیدن زوج سریال بهم نیست. منظورم سختی هاو تلخی هایی هستن که در طول سریال برای زوج سریال اتفاق می افتادن.
مرگ خیلی از شخصیت های داستان برام قابل درک نبود و اصلا هم نمیتونستم تصور کنم که پایان اون شخصیت ها مرگه. مثل هاکسان، افسر جانگ و حتی پادشاه واقعی. مرگ این افراد خیلی رنج آور بود. در کل پایان عجیبی بود. نه غم انگیز بود نه هپی اندینگ. هپی اندینگ بود چون که ملکه و هاسون بهم رسیدن و غم انگیز بود چون افراد زیادی قربانی شدن و مردن.
در نهایت نمره ای که به این سریال میدم 8.75 از 10 هست.
نقد بعدی، نقد سریال وارثان....به زودی
زندگی در تاریخ...ایران...کره
- چهارشنبه ۱۳ مرداد ۰۰
- ۱۲:۱۸