نقد سریال سر آستین قرمز

سریال سر آستین قرمز محصول سال 2021 با بازی ستارگانی مثل لی جونهو و لی سه یونگ هست. داستان این سریال درباره ولیعهد لی سانه که عاشق بانوی دربارش سونگ دوک ایم میشه.

اول نقد میخوام درباره بازیگران صحبت کنم. سر آستین قرمز اولین سریالی بود که از جونهو دیدم. لی جونهو علاوه بر آیدل بودن بازیگر قابلیه، به هیچ عنوان بی تجربه و خام نیست. فیلم و سریالهای خوبی تو کارنامه ش داره. بازیش طبیعیه و تکراری نیست. اینطور نبوده که مثل چندتا آیدل خاص به خاطر چهره اش برای این نقش انتخاب شده باشه بلکه واقعا استعدادش رو داشت. اون خیلی قشنگ با نگاه و حرکت دستش بازی میکنه. مثلا جایی که دوک ایم اومد قضیه توافقنامه محرمانه رو به سان بگه، دستش رفت سمت صورت دوک ایم که نازش کنه. کلا دست جونهو خودش به تنهایی بازیگر بود :)

لی سه یونگ هم خوشگله هم بازیش خوبه. اون فوق العاده بود و چشمای خیلی خوشگلی هم داشت. اما متاسفانه انگار بین ما ایرانیا خیلی طرفدار نداره. جای تاسف باره قضیه اینجاست که دلیل اینکه خیلی طرفدار نداره اینه که قیافشو دوست ندارن.

مقایسه این سریال با سریال ایسان

موضوع این سریال مثل ایسان بود با این تفاوت که یه سری شخصیت اضافه تری نسبت به ایسان داشت. تعداد قسمت کمتری داشت همینطور دوک ایم از بچگی با مادر سان آشنا بود (بر خلاف سریال ایسان).

مقایسه سریال با تاریخ

کلا این سریال از نظر خیلی چیزا به واقعیت تاریخی نزدیکتر بود تا سریال ایسان. توی تاریخ بانو سونگ بانوی دربار بوده و رعیت زاده نبوده.

سر آستین قرمز یعنی: خدمتکاران قصر که آستین هاشون قرمزه و فقط متعلق به پادشاه اند و دیگه نمی تونن با کس دیگه ای ازدواج کنن.

رومنس از یه طرف خیلی شیرین بود و از طرف دیگه واقعا غمگین. عاشقانه اصلا بچگانه نبود و تا حدودی به روابط واقعی نزدکتر بود. جنبه های دیگه داستان مثل روابط افراد در قصر و مسائل مربوط به سیاست هم جذاب بود. برای من مکالمات بین وزرا توی این نوع سریالها خسته کننده اس ولی این دراما اصلا اینطور نبود.

قسمت نهم خیلی جذاب بود. صحنه: ولیعهد از پله ها می افتاد پایین و دوک ایم از صخره. صحنات جنگی خیل قشنگ بودن. اون نگاهی که ولیعهد به دوک ایم کرد و گفت:«فکر میکردم قراره بمیرم و آرزو کردم یه بار دیگه ببینمت». قشنگ حس دلتنگی، نا امیدی و  آرزو توی چشمای ولیعهد بود.

تجربه ام از این همه سال کیدرامر بودن میگه: وقتی سریالی همش صحنه کیس داره، معلومه داستان قوی نداره و با این صحنه ها پرش میکنن. اما سریالی که خیلی کم صحنه داره، داستانش معمولا قویه. این سریال اینقدر داستان داشت که جای این چیزا نداشت و تا قسمت 15 صحنه ای نداشت.

نقد شخصیت ها

درباره شخصیت پادشاه یئونگجو (پدربزرگ سان) باید بگم خیلی رو مخ بود و هربار با بهونه ای سان رو ادیت میکرد. پادشاه اصلا به ولیعهد اعتماد نداشت و تا چیزی میشد به ولیعهد مشکوک میشد و فوری مجازاتش میکرد. بعد هم میگفت ولیعهد رو دوست داره.

عاشق شخصیت سونگ دوک ایم بودم. هم شجاع بود، هم خودشو گول نمیزد و هم خیلی زود درگیر احساساتش نمیشد. در کنار اینها دوک ایم واقعا سان رو دوست داشت و فقط به خاطر خود سان بهش وفادار بود.

چه سرنوشت غمگینی داشت سرپرست بانوان دربار که آخرش خودشو کشت. بعد اینهمه وفاداری و رنج برای پادشاه اونطوری مرد. حتی جواب وفاداری هاشو هم ندید.

و سان هم چقدر زجر کشید به خاطر گذشته و پدرش که باری روی دوشش بودن. وقتی جلوی پدربزرگش گربه میکرد که من پدرم نیستم، من نوه اتم، دلم براش کباب شد :(

گیومساسو هم که چقدر ازش بدم می اومد. همش میگفت به سان وفاداره درحالیکه تعریفش از وفاداری خیلی فرق داشت. اون به سان وفادار بود ولی برای رسیدن به اهداف خودش. از همون اول گیومساسو تو بچگیش دروغ گفت تا خودشو به سان ثابت کنه.

روند داستان و ریتم

روند داستان با رد کردن و پس زدن پادشاه توسط دوک ایم خیلی قشنگ بود. همینطور کشش و عطش پادشاه برای بدست آوردن دوک ایم خیلی جذاب بود. واقعا از سریالایی که دخترا با یه بار پس زدن فوری میرن بغل پسره بدم میاد. این سریال بیشتر محبوبیتش به خاطر ناز کردن های دوک ایم بود. هربار که پادشاه به دوک ایم نزدیک میشد عشق رو توی چشماش میدیدم.

صحبت های پایانیم اینه که سریال خیلی خوبی بود با پایان غمگین. اما به نظرم میتونستن تا 20 قسمت ادامش بدن. به شخصه با اون کمدی خفن اولش یک درصد هم احتمال نمیدادم سد اند باشه.

با دیدن دو قسمت آخر درک کردم که نبودن دوک ایم کنار سان خیلی براش بهتر بود. چون در ازای بودنش همه چیزشو از دست داد و این برای من دردناک ترین سکانس بود. وقتی دوک ایم با خود سابقش که بین دوستاش بود خداحافظی کرد، قلبم به درد اومد. و اونجایی هم که امپراطور به دوک ایم گفت:« تو دیگه مال منی، دوک ایم هم گفت آره من برای شمام». بعد توی دلش گفت اما شما هیچوقت کاملا برای من نیستید. یه حالی شدم.

نظرم رو درباره این سریال تو سه جمله خلاصه میکنم:

قسمتای اولش به شدت کمدی بود که کلی خنده میکردم.

بعدش روند عاشقانش با بازی عالی جونهو و سه یونگ دلنواز شد.

و آخرش هم چشمام پر از تمنا و غم کور شد و کلی اشک ریختم.

زندگی در تاریخ...ایران...کره

نمره ات به این سریال چنده؟

نقدت دوست داشتم!💜 

9.5 از ده
..... :)

چرا دوک ایم و دخترای هم رده خودش یه بار لباسشون صورتی بود یه بار سبز؟ این تغییر رنگ برای چی بود؟ توو هیچ سریالی ندیده بودم

دقیق نمیدونم ولی احتمالا مربوط به جایگاه و رده اشون و اربابی که بهش خدمت میکردن، لباسشو عوض میشد
جمعه ۲ دی ۰۱ , ۱۶:۵۹ دنیا عسگری

آخر سریال واقعا چی شد دوک ایم مرد یا همش خواب پسره بود؟

نقد قشنگیه.

اما من در کل عاشق این سریال نشدم. فقط عشق پادشاه به دوک ایم توش واضح بود🧡

اما خب همونطوری که نوشتی خیلی واقع گراتر بود نسبت به فانتزی های بچه گونه.

این سریال سد اند نبود واقعا. چون با هم ازدواج کردن و چندسال زندگی کردن. اگر تو قسمت ۱۵ تموم میشد هپی اند میشد. اما خب خیلی متفاوت بود.

 

من متوجه قسمت اخر نشدم...انگار تو گذشته بود یا زمان حال... و واقعا چه اتفاقی افتاد مثلا سان با لبخند میخواست اونویلا رو ترک کنه و بره به کاراش برسه بعد نشون میداد که غمگینه و کسی تو اون ویلا نیست...از یه طرف دیگه انگار به دوک ایم نگاه میکرد.... میخوام بدونم واقعا همسرش رو از دست داد؟:)

میشه توضیح بدید؟

ببینید سریال از روی واقعیت ساخته شده بود و توی وافعیت هم دوک ایم مرد. و چون نویسنده نمیتونست خلاف این رو بنویسه پس تا مرگ دوک ایم و بچه اش پیش رفت و در آخر برای اینکه یه پایان خوبی هم به بیننده ها بده، اون ویلا رو نشون داد که سان از خواب پا شد و جوری داستان رو نوشت که انگار سان همه ی اون اتفافات رو در خواب دیده. در کل برای این بود که یکم پایان غمگین سریال رو کم کنه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan