نقد سریال مشکلی نیست خوب نباشی

قبل از شروع نقد باید یه اعترافی بکنم. حقیقتش قبل از اینکه شروع به تماشای سریال بکنم فکر میکردم با یه سریال عاشقانه همراه با طنز طرف هستم. اما وقتی که سریال رو شروع کردم به طرز هیجان انگیزی غافلگیر شدم.

معرفی شخصیت ها

مون کانگ ته: یه مراقب یتیمه که توی تیمارستان خوب کار میکنه. اون توی بچگی مادرش رو از دست داد و برای همین همیشه مجبور بود از برادر بزرگترش مراقبت کنه. اونها همیشه از جایی به جای دیگه فرار میکردن و همه ی اینها باعث شده که کانگ ته نتونه یه زندگی آروم رو داشته باشه. اون بعدا با کو مون یونگ که توی بچگی هم اونو دیده بود، دیدار میکنه و عاشقش میشه. 

کو مون یونگ: یه نویسنده کتاب کودکانه که اختلال شخصیت ضد اجتماعی داره. اون دوران بچگی خیلی وحشتناکی رو به خاطر پدر و مادرش تجربه کرده. اون به طور اتفاقی مون کانگ ته رو توی تیمارستان می بینه و میخواد که اونو داشته باشه چون کانگ ته متفاوت از سایر مردها با مون یونگ رفتار میکنه.

مون سانگ ته: برادر بزرگتر مون کانگ ته هست که مبتلا به اوتیسمه. اون از طرفداران مون یونگ و یه تصویرگر هست. سانگ ته تنها شاهد قتل مادرش بود که همین اتفاق باعث شد اون از پروانه ها بترسه. هر وقت که بهار میشه و پروانه ها به آسمون میان، سانگ ته دوباره کابوس هاش شروع میشه. کانگ ته هم مجبور میشه از شهری که توش هستن نقل مکان و از پروانه ها فرار کنن.

نام جو ری: یه پرستار و همکار کانگ ته توی تیمارستان خوبه. اون یه دختر خجالتیه و به کانگ ته علاقه داره و وقتی دخترای دیگه ای رو اطراف کانگ ته می بینه حسادت میکنه. اوایل جو ری از مون یونگ که توی بچگی با هم دوست بودن خوشش نمیاد. بعدا اون از لی سانگ این خوشش میاد. 

اوه جی وانگ: رئیس تیمارستان خوب هست. اون با بیمارانش خیلی صمیمیه و سعی میکنه رابطه ی خوبی برای درمان اونها، باهاشون برقرار کنه. همینطور یه مرد شوخ طبع و تقریبا باهوش هم هست. 

لی سانگ این: اون مدیر عامل شرکت سانگ سانگ ای سانگه. اون ده سال برای مون یونگ کار کرده و کتاب های کودک مون یونگ رو انتشار میکنه. اون بعدا به جوری علاقمند میشه. 

پارک هونگ جا: در ظاهر یه سرپرستار مهربون و خوش قلب تیمارستان خوبه. اما در واقع اون مادر مون یونگه که بیست سال پیش مادر کانگ ته و سانگ ته رو کشت. 

نقد سریال

سریال مشکلی نیست خوب نباشی یه مفهوم زیبا رو به ما رسوند. هر انسانی حق داره توی این دنیا یه زندگی خوب و آروم رو تجربه کنه. اما انسان هایی هستن که از داشتن چنین زندگی محروم هستن. توی این سریالغ مثال هایی از این نوع انسان ها آورده شده. کو مون یونگ ، مون کانگ ته ، مون سانگ ته. این سه نفر گذشته ی سخت و دردناکی داشتن. از بی محبتی های پدر و مادر گرفته تا قصد کشتن بچه هاشون.

این تفکر وجود داره کسی که توی قلعه زندگی میکنه، یه زندگی مجلی و باشکوه داره و خیلی خوشبحته. اما اینطوری نیست؛ توی یه قلعه ی نفرین شده در اعماق جنگل شاهزاده خانم زندگی میکنه که به خاطر شرایط زندگیش به یه انسان بی احساس تبدیل شده. حالا این دختر منتظر شاهزاده رویاهاشه تا بیاد و اونو از اون قلعه نجات بده. 

سال ها میگذره و این شاهزاده خانم بزرگ میشه. اما اون هنوز هم از درون یه بچه س که عقده های بچگیشو داره. این دختر دوباره شاهزاده رویاهاش رو میبینه و زندگی جدیدی از پیش میگیره.

این شاهزاده خانم الان نویسنده ی کتاب های کودکان کو مون یونگ و اون شاهزاده مراقب مون کانگ ته هستن.

پایه و اساس سریال از روی داستان های بچگونه بنیان نهاده شده. نویسنده ی این سریال با یه دید دیگه به این داستان ها نگاه کرده و برای تمامی مشکلاتی که توی این داستان ها به وجود می اومدن، دلیل و برهان منطقی پیدا کرده. حالا در کنار این ها ماجراهای شخصیت های این سریال رو به کاراکترهای این داستان ها ربط داده بود. داستان هایی از جمله جوجه اردک زشت، رومئو و ژولیت، پدر دو خواهر و افسانه سه برادر. 

قطعا تمامی مشکلات و آسیب های روحی فقط با عشق و محبت حل نمیشن. شاید با محبت کردن بشه حداقل برای الان مشکلات رو فراموش کرد اما بازهم زخم عمیقی توی اعماق وجودمون باقی میمونه که باید تا آخر عمر باهاش دست و پنجه نرم کنیم.

دلم میسخوت برای همه ی شخصیت ها چون هرکدومشون در طول زندگی یه ضربه ی روجی خوردن. بیشتر از اون برای کانگ ته و مون یونگ ناراحت میشدم که سرنشتشون باید انقدر سخت و غمگین باشه.

اگه دقت کرده باشین توی قسمت های اولیه مون یونگ یه زن اندوهگین، کانگ ته یه انسان فداکار برای برادرش و سانگ ته به ظاهر یه انسان بالغ که درونش هنوز بچه س، بودند. اما به مرور این انسان ها تغییر کردن و تونستن کمی مثل همه ی انسان ها زندگی کنن.

ولی این هم خیلی بد بود که هر وقت اونها یه نفس آروم و راحت می کشیدن همه چی خراب میشد. گویی نباید این سه نفر یه زندگی آروم و بی دقدقه رو تجربه کنن.

نکات اصلی و فرعی سریال عالی طراحی شده بودن برای همینه که حرفی ازشون نمیزنم. مثل: کاراکتر پردازی، بازیگران، فیلمنامه، طراحی صحنه و لباس، کارگردانی و تدوین، عاشقانه ها و ... .

اما میخوام یه ایراد اساسی از سریال بگیرم. قسمت های آخر زیادی عاشقانه بودن و من یکمی حوصله م سر میرفت. ای کاش کمی میزان عاشقانه در این قسمت ها کم بود.

و اگه همه ی چیزهایی که گفتم رو در نظر بگیرم نمره 9 لایق این سریاله.

همینطور امیدوارم یه روزی برسه که توی این دنیا هیچگونه بیمار روحی یا جسمی وجود نداشته باشه و تمامی انسانها زندگی شاد و لذت بخشی رو سپری کنن.

نقد بعدی، سریال با وجود اینکه میدانم...به زودی

زندگی در تاریخ...ایران...کره

خیلی ممنونم از نقدت⁦❤️⁩

در مورد بازی بازیگران نظرت چیه؟ همشون خوب بازی کرده بودن؟

خواهش میکنم
بازی همشون عالی بود. توی نقد گفتم که، درباره بازی بازیگران چیزی نگفتم چون هیچ ایرادی نداشت

نقدتون عالی بود.

بازی بازیگران از نظر من عالی بود. یکی پس از دیگری کارشون رو خیلی قشنگ انجام دادن.

مرسی
تیم بازیگری این سریال خیلی حرفه ای بودن
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan