زندگی در تاریخ...ایران...کره

بعداز مدت ها برگشتم سراغ یه سریال ماورایی و تخیلی. سریالی با بازی عالی لی جونگی. سریالی تخیلی که شاید به اندازه بقیه ی سریال هایی که توی این ژانر دیدم، نرسه اما بازهم قابل دیدنه و از ماجرای جدا و تکش لذت می بریم. ولی در کنار این لذت بردن ها، اندوه و نفرت هایی هم داره که احساسات ما رو کاملا بر می انگیزه.

حالا داستان سریال از این قراره که کیم سونگیول دوست وفادار ولیعهد جونگیونه. و توی قصر یه خون آشام زندگی میکنه که تمامی پادشاهان رو در دستانش گرفته. اما ولیعهد جونگیون نمی خواد عروسک خیمه شب بازی این خون آشام باشه و دفترچه ای می نویسه که توی اون راه نابودی گی نوشته شده.

120 سال بعد که کیم سونگیول توسط یه خون آشام نگهبان به خون آشام تبدیل شده، دنبال دفترچه خاطرات ولیعهد جونگیون می گرده. اون توی این راه با دختری به اسم جو یانگسون که خودش رو شبیه پسرا کرده، آشنا میشه و این دو نفر با همکاری هم دیگه مانع هایی رو رد می کنن که باعث به وجود اومدن سریالی 20 قسمتی میشه.

این نوشته ها خلاصه ای کوتاه از سریال بود تا باهم ماجرای اصلی سریال رو بفهمیم و متوجه بشیم که توی این سریال می تونین هرچیزی رو تجربه کنین. خشم، نفرت، عشق، حسادت، جنگ، سیاست و هرچیزی که فکرش رو بکنین.

البت تمامی چیزهایی که توی این سریال می بینیم همشون عالی نیستن و گاهی اوقات موجب نا امیدی ما از سریال هم میشن. 

مثلا زمان هایی که میدیدم کیم سونگیولِ خون آشام برای زنده موندن باید خون بخوره و صورتی که هنگام خوردن خون داشت خیلی وحشتناک بود. اما این رو هم از یاد نبریم که اون هیچ وقت خون انسان ها رو نخورد و تا آخرین لحظه ی زندگیش به حفاظت از مردم چوسان ادامه داد و قلب انسانیش رو از حفظ کرد.

و اون با همون قلب انسان مانندش عاشق جو یانگسون شد و از کسی که شبیه عشق سابقش بود چشم پوشی کرد و خواست به خواسته ی دلش گوش کنه.

همون جوری که کیم سونگیول گفت قلبش می تونه تغییر کنه ولی قلب یانگسون تغییر نمی کنه و فقط برای کیم سونگیول باقی میمونه. تضاد دوتا زوج سریال که توی بیان کردن احساساتشون دیدیم. 

اما این تفاوت ها هیچ وقت موجب جدایی این دو از هم نشد و تا آخرین لحظه هر کدومشون حاضر بودن زندگیشون رو برای دیگری بدن. 

به نظرم دیگه تعریف کردن از زوج اول کافیه ‌و برم سراغ زوج دوم؛

من که به شخصه زوج دوم رو بیشتر از زوج اول دوست داشتم. شاید اوایل از ملکه متنفر بودم اما بعدا که داستان زندگی غمگین دختری رو دیدم که توی ده سالگی به اجبار پدرش به یه خون آشام داده شده، قلبم براش به درد اومد و سعی کردم درکش کنم. 

حالا اون دختر بعداز کشیدن سختی های فراوان که یکیش ناقص العقل شدن مادرشه، تصمیم به انتقام گرفتن از پدرش میگیره و میخواد قدرتمند بشه. پس با کمک همون خون آشام همسر ولیعهد کشور میشه.

ولیعهدی که مثل ولیعهد جونگیون کاملا مخالف گیه و میخواد به هر شکلی اون رو از چوسان برداره تا مردم چوسان رنگ آرامش رو ببینن. 

حالا توی این راه اون عاشق همسرش میشه اما متاسفانه عشق این دو پایان و سرانجام خوبی نداره و ملکه به دست همون خون آشام کشته میشه.

شاید صحنه ی مرگ ملکه خیلی عالی و غمگین ایده پردازی نشده بود اما بازهم خیلی ناراحت شدم از اینکه این شخصیت هیچ وقت نتونست خوب زندگی کنه. نه زمانی که میونگ هی، معشوقه کیم سونگیول بود و نه زمانیکه ملکه بود.

عشقی که گی به ملکه داشت برام جالب و تازه بود. این خون آشام توی زندگیش فقط و فقط دوبار عاشق شده بود که عشق اولشو با دستای خودش کشت و همینطور عشق دومش رو هم اینگونه.

اما عشق اولش قبل از مردنش یه بچه به دنیا آورده بود که اون بچه نسلش رو ادامه داده بود که یانگسون از نسل اون بچه بود و قدرت و توانایی این رو داشت تا با کمک کیم سونگیول و ولیعهد، گی رو نابود کنن.

سعی کردم بیشتر شخصیت های سریال رو توضیح بدم چون به نظرم نکته قابل توجه این سریال رابطه خاص و پیچیده شخصیت ها باهم بود. البته نکات دیگه ای هم داشت اما دیگه ازشون چشم پوشی کردم و خواستم این نقدم رو اینجوری بنویسم. 

پایان

پایان بندی سریال هم زیبا بود اما ای کاش کیم سونگیول زنده نمیشد. من بیشتر با پایان زوج دوم موافق بودم تا پایان زوج اول.

نمی تونم خیلی از سریال تعریف کنم چون من سریال های بهتر از این رو توی همین ژانر دیدم. پس به نظرم نمره ای که لایق این سریال باشه نمره 7.5 هست و سعی کردم خالصانه به این سریال نمره بدم.

دیدن این سریال به نظرخودتون بستگی داره که آیا از این ژانر و موضوع داستان خوشتون میاد یا نه. من نمی تونم هیچ تضمینی بکنم که آیا از این سریال خوشتون میاد یا خیر. پس فقط و فقط دیدن این سریال بستگی به نظرخودتون داره.

پس لطفا نظر هم یادتون نره. 

نقد بعدی، نقد و بررسی سریال مستر سان شاین...به زودی

زندگی در تاریخ...ایران...کره